اسم الکتاب : لهوف ت میر ابو طالبی المؤلف : سید بن طاووس الجزء : 1 صفحة : 140
فقل للشّامتين بنا افيقوا
سيلقى الشّامتون كما لقينا
بگو به شماتتگران به ما
آرام باشيد، چه هر چه به ما رسيد به شماتتگران خواهد رسيد بعد فرمود:
(أما و اللَّه لا
تلبثون بعدها إلّا كريث ما يركب الفرس حتّى يدور بكم دور الرحى و يقلق بكم قلق
المحور، عهد عهده إليّ أبي عن جدّي، فَأَجْمِعُوا أَمْرَكُمْ وَ شُرَكاءَكُمْ،
ثُمَّ لا يَكُنْ أَمْرُكُمْ عَلَيْكُمْ غُمَّةً، ثُمَّ اقْضُوا إِلَيَّ وَ لا
تُنْظِرُونِ)
، «به خدا كه به شما
مهلتى چون درنگ زمان يك سوار شدن اسب بيش ندهند تا آن كه آسياب زمان شما را در زير
چرخش خرد و ريز كند. آرى اين عهدى است از پدرم و از جدّم، پس كارتان را با
شركايتان جمع كنيد تا بعد از آن بر شما اندوهى نباشد آن گاه به من تاخته و مهلت
ندهيد».
حقّا كه من بر كسى توكل
كردم كه پروردگار من و شماست، هيچ جنبندهاى نباشد جز آن كه در چنبر قدرت اوست،
حقا كه پروردگارم بر صراط مستقيم باشد.
خداوندا باران آسمان را
از اينان دريغ فرما، و به قحطىاى چون قحطى زمان يوسف اينان را مبتلا فرما،
خداوندا غلام ثقيف (حجاج بن يوسف) را بر آنان مسلّط فرما تا جام آكنده از بلا و
ظلم (ذلت و خوارى) را به اينها بچشاند، چه آنان ما را تكذيب كرده بىيارمان
گذاشتند، تويى پروردگار ما، بر تو توكل و به سويت انابه كنيم، و مصير به سوى
توست».
سپس امام فرود آمد و اسب
مرتجز رسول اللَّه 6 را بخواست و بر آن نشست و يارانش را
آماده جنگ نمود، از امام باقر 7 روايت شده: «ياران امام چهل و پنج سوار
و يك صد نفر پياده بودند» و جز اين نيز روايت شده.
راوى گويد: عمر بن سعد
به پيش تاخت و تيرى سوى لشكر حسين 7 انداخت و گفت: نزد امير شهادت
دهيد: من اوّل تير را انداختم، تيرها چون قطرات باران روان شد.
امام 7 به
اصحاب فرمود: «خداى رحمت كند شما را برخيزيد براى مرگ، مرگى
اسم الکتاب : لهوف ت میر ابو طالبی المؤلف : سید بن طاووس الجزء : 1 صفحة : 140