اسم الکتاب : لهوف ت میر ابو طالبی المؤلف : سید بن طاووس الجزء : 1 صفحة : 117
حسين 7 پيوست.
زهير به همسرش گفت: تو
نيز مطلّقهاى، زيرا نمىخواهم در زندگى با من جز خير و رفاه ببينى. من تصميم
گرفتهام در خدمت امام باشم و جان و تنم را فدايش كنم، بعد هم مالش را بدو عطا
كرده با يكى از عموزادگانش وى را روانه اهلش نمود.
زن به گاه وداع با شوهر
برخاست و گريست و گفت: خدا خيرت دهد، خواستهام از تو اين است كه مرا نزد جدّ حسين
7 در قيامت به ياد آورى.
بعد به يارانش گفت: هر
كه خواهد با من باشد باشد، و الّا اين آخرين ديدار ماست.
حسين 7 چون
به منزل زباله[1] رسيد، خبر
شهادت مسلم بن عقيل به عرض ايشان رسيد، و با پخش اين خبر، دنيا پرستان و ارباب حرص
و آز از امام جدا و پراكنده شدند و اهل و خيار اصحابش با وى بپائيدند.
راوى گويد: از شدت گريه
و ناله براى شهادت مسلم زمين به لرزه درآمد، و اشكها سيل آسا از ديدگان جارى شد.
و آن گاه حسين 7 به جانب آن جا كه خدايش فرا خوانده بود حركت فرمود و با فرزدق برخورد كرد،
فرزدق بعد سلام به امام عرض كرد: فرزند پيامبر، چگونه به كوفيان كه عموزاده تو
مسلم و شيعه تو را كشتند اعتماد مىكنى؟
از چشمهاى مبارك امام
اشك باريد و فرمود: «خدا مسلم را رحمت فرمايد، او به سوى روح و ريحان و تحيت و
رضوان خدا شتافت، او وظيفهاش را به پايان برد و وظيفه ما باقى است».
بعد اين اشعار را زمزمه
كرد:
فان تكن الدّنيا تعدّ نفيسة
فانّ ثواب اللَّه اعلا و انبل
[1]- زباله به ضم اوّل منزلى است سر راه مكه-
كوفه، و آن دهى آباد بود، و داراى بازار ما بين واقصه و ثعلبيه، سكونى گويد، زباله
بعد از قاع از كوفه و پيش از شقوق است كه داراى حصار و مسجد جامع براى بنى غاضريه
از بنى اسد مىباشد. معجم البلدان 3/ 129.
اسم الکتاب : لهوف ت میر ابو طالبی المؤلف : سید بن طاووس الجزء : 1 صفحة : 117