responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : کشف الیقین ت آژیر المؤلف : علامه حلی    الجزء : 1  صفحة : 292

در را بگشاى، و من در را گشودم. او داخل شد و پيامبر پرسيد: چرا دير كردى اى على؟

على گفت: دو بار انس مرا باز گرداند و اين سومين بار است، و او گمان مى‌كرد تو كار دارى. پيامبر فرمود: اى انس! چرا چنين كردى؟ عرض كردم دعاى تو را شنيدم و خواستم آن مرد از قوم من باشد.

پيامبر 6 فرمود: آدمى قوم خود را دوست دارد آدمى قوم خود را دوست دارد[1].


[1] ابن بطريق در عمده/ 253 مى‌گويد:

« مزيت على بر ديگر مردم به دليلى ثابت به اثبات مى‌رسد كه همان سؤال پيامبر6 در اين مورد است، و اينك كه على محبوب‌ترين مردم نزد پيامبر است پس بايد تنها از او پيروى كرد و اين غايت اشاره به نام او و دعوت مردم به پيروى از اوست. در اين ستايش، همانندى نيز براى او نمى‌توان آورد، زيرا اگر محبوب‌ترين مردم نزد پيامبر6 باشد ديگر در اين زمينه جز شخص پيامبر6، همانندى نخواهد داشت، چرا كه پيامبر، خارج از اين دعوت است و دليل آن هم سخن پيامبر6 است هنگام ديدن على:

خدايا دوست بدار ...» علّامه بياضى در صراط المستقيم 1/ 210 مى‌گويد:

« بيش‌تر شيوخ ما على را به سبب عموميت رياست ايشان و بهره‌برى همه دنيا از خلافت ايشان بر پيامبران اولى العزم برترى مى‌دهند، زيرا على بر خلاف نبوّت ايشان، جانشين نبوّت عامّه است و نيز به سبب سخن پيامبر6 در خبر مربوط به پرنده بريان شده كه: خدايا! محبوب‌ترين مردمت را نزد من فرست و پيامبران را استثنا نكرد، و به سبب آن كه او همسنگ پيامبرى است كه برتر است: وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ‌[ آل عمران/ 61؛]، و مراد آوردن همانند است چرا كه اتّحاد، ممتنع است و از براى آن كه او از حسنين برتر است به سبب اين سخن پيامبر6:« پدر آن دو بهتر از آن دوست»، و اين كه جدّشان اين دو را در حديث مشهورى در باره آن‌ها، آقا و سرور بهشتيان قرار داده است.» علّامه مجلسى در بحار الانوار 38/ 359- 358 مى‌گويد:

« آگاه باشيد كه اين اخبار با در نظر گرفتن تواتر و همداستانى دو فرقه در صحت آن‌ها دلالت بر اين دارد كه على( ع)، برترين مردم و شايسته‌ترين آن‌ها به خلافت است پس از پيامبر6. امّا دليل اين كه او برترين است از آن روست كه حبّ الهى نيست مگر كثرت ثواب و توفيق و هدايتى كه بر كثرت طاعت از خدا و موصوف بودن به ويژگى‌هاى برجسته مترتّب است، چنان كه در جاى خود اثبات شده است كه خداوند از انفعالات و تغييرات به دور است و موصوف بودن خدا به حبّ و بغض و نظاير آن دو به اعتبار غايت‌هاست و تحقيق اين نكته در كتاب توحيد بيان شده، و ديگر اين كه پاداش دادن خدا و بزرگ داشتن او نيست مگر به سبب وجود فضيلت و اخلاق نيكو و كارهاى پسنديده‌اى كه مقتضى آن باشد و اساس آن هم همان حكم عقل است در زشتى برترى دادن ناقص بر كامل و گنه‌كار بر فرمان بردار و نادان بر دانا و برتر در كمالات بر نارساى در آن، و خداوند مى‌فرمايد: قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ‌[ آل عمران/ 31؛]، پس روشن شد كه محبّت خداوند مترتّب است بر پيروى از پيامبر6 و ثابت شد كه حضرت از همه خلايق، برتر است و به اجماع، رسول او را به اين مقام اختصاص داده است و به قرينه اين كه پيامبر گوينده اين سخن بوده است آشكار است كه مقصود ايشان چنين است: محبوب‌ترين مردمان ديگر[ جز پيامبر] نزد خداوند سبحان.

امّا اين كه على به خلافت از همه شايسته‌تر بوده از آن روست كه هر كس از همه صحابه و حتى از ديگر پيامبران و اوصيا برتر باشد، عقل، مقدّم داشتن ديگرى را بر او روا نمى‌شمارد، به ويژه مقدّم داشتن كسانى كه حتّى يك فضيلت براى آن‌ها به اثبات نرسيده است مگر بنا به روايت‌هاى ستيزه‌جويانى كه نشانه‌هاى جعل و افترا و جلب رضايت سلاطين ستم به جاى فرمان برى از خداوند آسمان و زمين در آن‌ها هويداست.» شيخ مظفّر در دلائل الصّدق 2/ 436 مى‌گويد:

« امّا دلالت اين حديث بر امامت امير المؤمنين( ع) از آشكارترين امور است، زيرا محبوب‌ترين مردم نزد خدا همان كسى است كه فضيلت و تقواى بيش‌ترى داشته در فرمان برى از خدا كوشاترين است و ناگزير بايد چنين كسى شايسته‌ترين آن‌ها- به ويژه ابو بكر و عمر- به امامت باشد، زيرا اگر چه اين دو در محدوده عموم مردم هستند ولى حديث نسايى آن دو را به خصوص نام برده است.» بنگريد به: تلخيص الشّافى 3/ 11، المناقب 2/ 282، كشف المراد/ 419 و لوامع الحقائق( مبحث امامت)/ 11.

اسم الکتاب : کشف الیقین ت آژیر المؤلف : علامه حلی    الجزء : 1  صفحة : 292
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست