تا چند تو را طول امل خواهد بود
انديشه جاه و مقام خواهد بود
تا چشم به هم زنى گريبان حياة
ناگاه به قبضه اجل خواهد بود
ترسانيدن از حشر و نشر 1839- اگر مىمرديم، ما را رها مىكردند، مرگ آسايش هر زندهاى بود.
1840- ولى آنگاه كه روح از بدن ما بيرون رفت از تمام چيزها و كارهائى كه در دنيا انجام دادهايم سؤال مىكنند.
گر عالم آخرت نبودى اي دل
از مرگ شدى راحت مردم حاصل
ليكن چه حساب و حشر خواهد بودن
انديشه بكن كه هست مردن
آرزوى مرگ از شدت درد 1841- اى كاش مادر مرا نزائيده بود! اى كاش بچه بودم!
اى كاش گياهى بودم كه حيوانات، خام، خام مرا خورده بودند!
از چرخ روا نشدى مرادى ما را
وز دهر نمىشود گشادى ما را
اى كاش كه آسمان نكردى پدرى
تا مادر أيّام نزادى ما را
شكايت از روزگار 1842- از روزگار براى دو حالتي كه دارد و از بلائى كه بآن، از سلامتى