1380- احزاب (جنگجويان مخالف در خندق) با چشم خود كمك خدا را
به لشكر محمّد 6 پيامبر خدا كه از نيروى بيان بطور كافى
برخوردار بود را مشاهده كردند.
1381- چيزى كه
جنگجويان خندق ديدند پند بزرگى است براى هر فردى كه فكر داشته باشد، چه عقل را
براى درك بكار گيرد چه نگيرد.
مائيم كه از جهل و ذلالت دوريم
خورشيد صفت در دو جهان مشهوريم
در معركهاى كه دشمنان تيغ كشند
شك نيست كه ما مظفر و منصوريم
توضيح: خدا هم از طريق
سرما و باد خندقيان را فشار داد و هم از طريق تضعيف روحيه و نيرنگ كه نعيم بن
مسعود كه از طائفه غطفان بود اجراء كرد.
وى پيش پيامبر 6 آمد و عرض كرد من مسلمان شدهام و كسى نمىداند اجازه بفرمائيد
تا به دشمنان شما خدعه بزنم.
وى پيش طائفه بنى
قريظه رفت و گفت: خانه غطفان و قريش از مدينه دور است و خانه شما نزديك، اگر در
جنگ مسلمانان پيروز شوند، مردم مكه شما را تحويل مسلمانان مىدهند و مىروند بهتر
اينست كه چند نفر از بزرگان مكه را گروگان بگيريد و در جنگ شركت كنيد.
نعيم پيش قريش رفت و
گفت. طائفه بنى قريظه و غطفان براى محمّد 6 پيام فرستادهاند
كه ما از اعلام جنگ عليه شما پشيمانيم، جمعى از طائفه غطفان و قريش را تحويل شما
مىدهيم تا آنان را بقتل برسانى و از تقصير ما بگذرى. بنابراين اگر يهود از شما
گروگان خواستند ندهيد.
نعيم پيش طائفه غطفان
هم رفت و همين مطلب را گفت.
ابو سفيان، پسر أبو
جهل، عكرمه و عدهاى از طائفه غطفان پيش بنى قريظه رفتند تا جنگ را شروع كنند. بنى
قريظه گروگان خواستند، ابو سفيان برگشت و نتوانستند