1194- از دست رفتن فاطمه 3 پس از احمد 6 دليل است كه رفاقتها دوام ندارد.
1195- بعد از درگذشت آنان، خوشى چگونه تصور شود؟! به جانت سوگند،
موضوعى است كه به آن دستيابى نيست.
1196- بزودى نام من را
كنار مىگذارد، محبت مرا فراموش مىكند و پس از درگذشت من، دوست ديگرى در نظر
مىگيرد.
1197- دوست من نبايد
غمزده باشد و نه اينكه وقتى از نظر غائب شدم، ديگرى را بجاى من برگزيند و خوشحال
باشد.
1198- دوست من كسى است
كه وصالش با دوام و قلبش مركز اسرار من باشد و به كارهاى خصوصى من كمك كند.
1199- (دوست) آنگاه كه
زندگى من پايان يافت (بايد رعايت نكتههاى گذشته را بنمايد)، زيرا گريه زنان
نوحهگر (كه از روى علاقه و محبت نيست) ناچيز و محدود است.
جمعى كه به راستى مسلمان باشند
در بند وفا به عهد و پيمان باشند
گاهى به خطا اگر جفائى بكنند
در حال ز فعل خود پشيمان باشند
[1]- اين شعر كه بالا ترجمه شد و آغاز آن ستاره
است در بعضى نسخهها وجود دارد.
\sُ لكل اجتماع من خليلين فرقة\z و كل الذي دون الفراق قليل\z\E