دنيا مسافرخانه است 1140- روزگار و عمر گذشت و گناه جمع شده
است و تو براثر اينكه دنبال هواهاى خود هستى از حقّ غافل ماندهاى.
1141-
آنچه را خوشحالى مىدانى گول است و حسرت در پى دارد و خوشگذرانى در دنيا براى تو
محال و پوچ است.
افسوس كه عمر شد به بيهوده تباه
وز دهر نماند بهر من غير گناه
افكند مرا لذت دنيا از راه
تا چند براى خويش باشم بدخواه
1142-
از دنيا هرچه مىخواهى سرمايه سفر به آخرت بردار كه بزودى كوچ خواهى كرد و در اين
كار شتاب كن كه مرگ بدون ترديد فرود خواهد آمد.
1143-
آگاه باشيد كه دنيا همانند مسافرخانهاى است كه شب در آن مىخوابند و صبح از آنجا
كوچ مىكنند.
توضيح: آن موقع كه امام
7 اين شعر را مىسرود، مسافرتها بصورت كاروانى و با حيوان بوده است.
روزها حركت مىكردهاند و در حدود هشت فرسخ مىپيمودهاند و شبها را
مىخوابيدهاند تا بمقصد برسند.
مراكزى كه بين راه بوده
در فاصله شهرستانها هنوز به چشم مىخورد و بنام كاروانسرا معروف است. غالب اين
مراكز كه مانده بصورت قرارگاه نظامى و يا ژاندارمرى حفظ مىشود.
اين كاروانسراها دوطبقه
است و طبقه زير مخصوص حيوانات و طبقه بالا براى