1091- كار تو مثل آن زنى است كه خودفروشى مىكرد و پول آن را
انار مىخريد و در راه خدا صدقه مىداد، خيانت و صرف درآمد آن در كار خير!!
1092- دانايان و
پرهيزكاران بآن زن گفتند: واى بر تو نه خودفروشى كن و نه صدقه بده!
تا چند ز سيم خلق بربندى طرف
وانگاه به غير حقّ آن را كردى صرف
مسجد كه تو از حرام سازى باشد
مانند منارهاى كه سازند زبرف
عقل از درك حقيقت خدا
عاجز است 1093- آنگاه كه خود را از درك ذات خدا عاجز دانستيم خدا را شناختهايم،
بحث از راز فردى كه راز وى مخفى است (نياز به تشبيه دارد و منتهى به) شرك مىشود.
1094-
در نهاد همتهاى مردمى كه عاقل هستند همتهائى وجود دارد كه جن و فرشته به آنها از
نظر فكرى نمىرسند (درعينحال نمىتوانند ذات خدا را درك كنند.)
1095- كسى به خدا هدايت
مىگردد و او را درك مىكند كه از طرف خدا راهنمائى شده باشد. كسى كه به حقيقت،
خدا را دوست بدارد او را درك مىكند.