731- سفيدى مو علامت مرگ مو و سپس مرگ خودت به دنبال مرگ موست.
732- آنگاه كه ديدى سفيدى تمام موها را گرفت دنبال آن، خطر! خطر! و خطر مرگ است.
روزى كه شود موى سر و ريش سفيد
از رشتهى عمر خويش كن قطع اميد
پايان حيات هركه باشد مرگ است
آرى به جهان كسى نماند جاويد
در سوك حضرت محمّد 6 733- مردمك چشم من بودى و سياهى چشم من برايت گريست.
734- هركس مىخواهد بعد از شما بميرد، من از مرگ شما مىترسيدم.
رفتى و نماند ديده را نور بصر
مردم ننشينند در آن خانه دگر
امروز كه چون گنج نهانى در خاك
عيب است اگر كنم به غير تو نظر
صبر در مصيبتها 735- مردمى كه خودشان صبر ندارند، بمن مىگويند صبر كنم، در صبر كردن من چيزهائى تلختر از صبر[1] وجود دارد.
736- تسليتدهنده تسليت مىگويد و دنبال كار خود مىرود و صاحب عزا در آتش فراق كه سوزانتر از آتش دنياست مىسوزد.
هر دل كه عنان به دست احباب سپرد
او را به سخن نمىتوان بازآورد
[1]- صبر به فتح صاد و كسر باء داروئى تلخ است كه براى اسهال مفيد است.