وجود ندارد.
اى نور دو چشم من چه رفتى ز نظر
در بودن من فائدهاى نيست ديگر
ليكن چه كنم نمىتوانم مردن
تا پيك اجل نياورد حكم قدر
524- آيا بايد تب، مرا پيش تو بياندازد و برايت درد دل كنم درصورتىكه در ميان مردان همتائى ندارم.
525- بر صبر اصرار دارم و هدف خود را تعقيب مىكنم بخصوص در موقعى كه مردان سست، طاقت صبر را ندارند من استوار خواهم بود.
526- در اين تب علامتى هست كه مرگ جانداران، رئيس و پيك دارد.
من نام وجود از خود انداختهام
هستى مجازى همه درباختهام
در آتش تب هزار پى سوختهام
وين طرفه كه با سوزش خود ساختهام
سفارش امام 7 درباره اسير 527- اى فاطمه 3 دختر پيامبر محمّد 6 دختر رسول بزرگوار و محترم.
528- اين اسير پيامبر راهنمائى شده است كه خدا او را با گردنى نازك زينت داده است.
529- اينك در غل و زنجير گرفتار است و از گرسنگى شكايت مىكند و دست خود را دراز كرده است.
اى محتشمى كه قرص مه تاج توست
نه چرخ فلك پايهى معراج توست
امروز كه أسباب مهيا دارى
غافل مشو از كسى كه محتاج تو است