460- اگر گفته شود در
مسافرتها ذلت، زحمت، رنج گرسنگى و تشنگى بيابان و قبول سختىها وجود دارد،
461-
پاسخ آن اين است كه مرگ جوان بهتر از ماندن در منطقهاى است كه ذلت از طرف
سرزنشكنندگان و حسودان براى وى ببارد.
هرچند كه در سفر ملامت باشد
و ز هر طرفى غصه حوالت باشد
زان به كه شوى مقيم در خانه خويش
و ز أهل وفا تو را خجالت باشد
خواست خدا شرط هر كار
است
462- آنگاه كه از طرف خدا به جوانمرد كمك نشود، نسبت به آن چيزى كه علاقه دارد
انجام گردد فقط زحمتهاى وى براى او مىماند ولى به ثمر نمىرسد.
چون هستى هرچه هست از نور خداست
بىحكم خدا نمىشود چيزى راست
تدبير تو گر خلاف تقدير قضاست
دانند محققان كه بىشبهه خطاست
خدا آنچه صلاح بداند
رزق مىدهد 463- اگر رزق مردم بر اساس مقدار شايسته بودن بنده پيش خدا بود،
464-
كسى كه كارگر است نوكر مىخواست، نحسى بكلى نبود و همه جا سعادت مىدرخشيد.
465- و باز روزگار نسبت
به مردم خود يكنواخت بود و همه جا سيادت و بزرگوارى حكومت مىكرد،