خطاب امام 7 به ربيع بن أبي الحقيق خيبرى 305- من على 7 پسر عبد المطلب هستم، از دودمانم حمايت مىكنم و از شرف خود دفاع.
306- مرگ براى جوان بهتر از فرار است.
تا ديد تن نزار من تاب زره
از مردن من كسى نبرده است فره[1]
نگريختهام به عمر خويش از كه و مه
مردن ز گريختن صد مرتبه به
خطاب امام 7 به تمام خيبريان 307- من على 7 و فرزند عبد المطلب هستم. پاكسرشت، داراى قدرت حمله و باشرف هستم.
308- قهرمانى هستم كه وقتى با همتاى خود روبرو شدم نمىترسم. هركه با من درآويزد با مرگ و مصيبت همآغوش مىگردد.
امروز منم به زور بازو مشهور
شد فضل و كمال من به هرجا مذكور
من مثل زمرد و عدو چون افعى
از ديده من ديده او گردد كور
رجز مرة بن مروان دارمى در خيبر 309- به هنگام معرفى، من نوجوانى عرب هستم، از پناهندگان خود حمايت مىكنم و از شرف خود دفاع.
310- آنگاه كه عصبانى شدم همرديف بىباك را بقتل مىرسانم و براى نيزه و شمشير شديد زدن بپامىخيزم.
[1]- فره: خوبى. كسى نتوانسته آن حضرت را به قتل برساند.