اسم الکتاب : در سوگ امیر آزادی (ترجمه مثیر الأحزان) المؤلف : ابن نما حلی الجزء : 1 صفحة : 75
«قالت: فتركته و مضيت لآتيه بماء، فجئت فوجدته يبكى، فقلت:
ممّ بكاؤك يا رسول اللَّه؟
فقال: انّ جبرئيل
أتانى فأخبرنى أنّ امّتى تقتل ولدى هذا.»
[1] و نيز آوردهاند كه
حضرت حسين 7 در همان دوران كودكى و شيرخوارگى، روزى بر روى دستها و
پاها آمد تا بر دامان و سينه پيامبر قرار گرفت و در آغوش آن حضرت بود كه ادرار به
او دست داد، ما شتافتيم تا او را برگيريم و باز داريم كه پيامبر فرمود:
«ابنى، ابنى، ثم دعا
بماء فصبّه عليه.»
[2] اين فرزند گرانمايه من
است، آرى پسر من است! آن گاه مقدارى آب خواست و آن نقطه را آب كشيد.
گزارش شهادت جانسوز
حسين به پيامبر
1- محدّثان آوردهاند كه
پس از گذشت يك سال از ولادت حسين 7، دوازده فرشته در چهرههاى گوناگون-
كه يكى از آنان در سيماى فرزندان آدم بود- بر پيامبر گرامى فرود آمدند و ضمن عرض
تسليت به آن حضرت، گفتند: به زودى بر فرزند گرانمايهات حسين 7 آنچه از
«قابيل» بر «هابيل» رسيد، وارد خواهد شد و خون پاكش به دست تبهكاران و خشونت طلبان
بر روى ريگهاى تفتيده جارى خواهد گرديد و خدا پاداش پرشكوهى- بسان پاداش «هابيل»-
بر او نوشته و گناه سهمگينى بسان گناه «قابيل»، به حساب دشمنان و كشندگان سياه روى
او خواهد نوشت.
پس از گزارش آن خبر
دردناك و جانسوز، تمام فرشتگان گروه گروه فرود آمدند و بر پيامبر گرامى تسليت
گفتند و آن حضرت نيز هماره اين دعايش بود كه:
«اللّهم اخذل خاذليه،
و اقتل قاتله، و لا تمتعه بما طلبه!»
بار خدايا، كسانى را كه
در راه مبارزه با آفت استبداد و انحصار از يارى او دست