اسم الکتاب : در سوگ امیر آزادی (ترجمه مثیر الأحزان) المؤلف : ابن نما حلی الجزء : 1 صفحة : 318
«فعلوها! ملأ اللَّه قبورهم نارا!»
نداى آسمانى در مدينه
از تاريخ بلاذرى
آوردهاند كه: هنگامى كه سر مقدس پيشواى آزادى به مدينه رسيد[1] فرياد ضجّه و شيون بود كه از هر سو
به آسمان بر مىخاست. در آن ميان «مروان» بار ديگر از كينه ديرين خويش از اسلام و
خاندان عدالتخواه رسالت پرده برداشت و گفت:
گارد خلافت چنان ضربت
بيرحمانه و سهمگينى بر حسين و يارانش وارد آورد كه پايههاى نظام اموى را براى مدتى
استوار ساخت.
و آن گاه چوبدستى شوم
خويش را برگرفت و با اشاره به چهره نورافشان حسين 7، از شهادت او
شادمانى كرد و گفت: هان اى حسين! در دست من چه زيبا و خوش نما هستى و چهرهات
گلگون است و گونههايت سرخ و ارغوانى؛ وه كه دلم از كشته شدن تو آرامش يافت!! و
نيز آوردهاند كه به هنگام رسيدن سر مقدس حسين به مدينه، اين ندا از آسمان شنيده
مىشد كه: «يا من يقول بفضل آل محمّد ...» هان اى كسى كه از برترى و والايى خاندان
محمّد سخن مىگويى! پيام ما را با تلاش و كوششى خستگى ناپذير به همه مردم برسان!
به همگان بگو كه بيدادگران سياهكار اموى بزرگمردى را كشتند كه هم خود بهترين
آفريده پروردگار بود، و هم از نظر ريشه و تبار بسيار ارجمند و بزرگ بود.
او پسر برترين انسانها
در آسمان و زمين بود، و فرزند پيامبرى، كه در هم كوبنده بتها و بتكدههاى رنگارنگ
بود.
خاورها و باخترها نيز بر
او گريستند و مردم پيش از آنها با زبان و فرهنگ و واژههاى گوناگون در سوگ او ناله
زدند.
[1]- از ديدگاه پارهاى سر مقدّس حسين 7 را به مدينه آوردند.
اسم الکتاب : در سوگ امیر آزادی (ترجمه مثیر الأحزان) المؤلف : ابن نما حلی الجزء : 1 صفحة : 318