اسم الکتاب : در سوگ امیر آزادی (ترجمه مثیر الأحزان) المؤلف : ابن نما حلی الجزء : 1 صفحة : 287
زير تابش آفتاب، زير پوششى از خس و خاك نهان مىسازد! و بدين
وسيله و با اين سخنان جانسوز بود كه دخت آزاده و ستم ستيز فاطمه دوست و دشمن را به
گريه در آورد و باران اشك از همه چشمها روان ساخت! و اينك بجاست كه اين دوستدار
حسين عزيز نيز اين دو بند سروده خويش را كه در اين مورد سرودهام، بياورم:
يصلّى الآله على المرسل
و يذكر في المحكم المنزل
و يغزى الحسين و أبنائه
و هذا من المعجب المعضل
خدا بر پيامبر برگزيدهاش درود و سلام مىفرستد و در كتاب پر
شكوهش، نام بلند و با عظمت او را مىبرد، امّا از دگر سو حسين، فرزند ارجمند همان
پيامبر و فرزندان و يارانش سخت مورد تهاجم وحشيانه استبداد قرار مىگيرند و با لب
تشنه قتل عام مىشوند!! راستى كه اين رويداد تلخ و دردناك، از رويدادها و پرسشهاى
پيچيده تاريخ است!
هديه سر مقدّس حسين
7 به «عبيد»!
«عمر بن سعد» پيش از
حركت از كربلا به سوى كوفه، سر مقدّس سالار شايستگان را به وسيله «خولى اصبحى» و
«حميد ازدى» به سوى «عبيد» گسيل داشت و به دنبال آن، دستور داد تا سرهاى مقدّس
ياران شهيد آن حضرت را- كه شمارشان فراتر از هفتاد و چند سر بود- از خاك و خون
شستشو دهند و آن گاه آنها را به وسيله «شمر»، «قيس بن اشعث» و «عمرو بن حجّاج» به
سوى كوفه فرستاد.
هنگامى كه سپاه شوم اموى
كربلا را ترك كرد، گروهى از عشيره «بنى اسد»- كه در آن منطقه بودند- به شهادتگاه
حسين 7 و يارانش شتافتند و پس از جمع آورى آن پيكرهاى پاك، بر آنها
نماز خواندند و همه را در همان سرزمين مقدّس و آن خاك پاك و پر بركت به خاك
سپردند.
هنگامى كه آورندگان سرها
به كوفه نزديك شدند، امير خيانتكار استبداد به منطقه «نخيله» رفته بود و شبانگاه
به كوفه وارد گرديد؛ به همين جهت «خولى» نتوانست در همان هنگام ورود به شهر كوفه،
سر مقدّس حسين را به بارگاه «عبيد» هديه كند، از اين رو آن سر مبارك را به خانه
خود برد تا بامداد آن شب تيره، آن را به بارگاه بيداد ببرد.
اسم الکتاب : در سوگ امیر آزادی (ترجمه مثیر الأحزان) المؤلف : ابن نما حلی الجزء : 1 صفحة : 287