اسم الکتاب : در سوگ امیر آزادی (ترجمه مثیر الأحزان) المؤلف : ابن نما حلی الجزء : 1 صفحة : 25
«فانّى لا ارى الموت الّا سعادة و لا الحياة مع الظّالمين
الّا برما ....»
[1] در اين شرايط ظالمانه و تيره و تار است
كه من مرگ آزادمنشانه را جز سعادت و نيك بختى، و زيستن با بيدادگران و
پايمالكنندگان حقوق و كرامت مردم را جز رنج و تحمل حقارت و نگونسارى نمىنگرم.
2- نفى استبداد و
زورمدارى
گر چه بدعت رسواى بيعت
خواهى براى يزيد به عنوان رهبر و حاكم اسلامى پس از معاويه با نقشه و تلاش خود او
آغاز گرديد و او بود كه بر خلاف مقررات دين خدا و حتى عهدنامهاش با حضرت مجتبى،
به اين فريب و جنايت بزرگ، آن هم به نام دين دست زد، امّا پس از مرگ او بود كه اين
كار با شدت و خشونتى جنون آميز در دستور كار رژيم اموى قرار گرفت و يزيد بر آن شد
تا به هر وسيله ممكن از مخالفان استبداد- به ويژه از پيشواى آزادى، در برابر
ديدگان مردم براى رهبرى خويش- بيعت بگيرد؛ و آن گاه بود كه حسين 7 در
واكنش شجاعانه و سرنوشتساز خويش بر اين قانونشكنى و زورمدارى رسوا، نه گفت و اين
نفى استبداد و زورمدارى شجاعانه، عامل ديگرى در حركت ستم ستيز اوست؛ براى نمونه:
1- آن حضرت در برابر
بيعت خواهى استاندار اموى و تهديد مشاور او، به روشنگرى پرداخت كه:
«ايّها الامير انّا
اهل بيت النّبوة و معدن الرّسالة و مختلف الملائكة ... و مثلى لا يبايع مثله ....»
هان اى امير! بدانيد كه
ما خاندان نبوت هستيم و گنجينه رسالت و جايگاه آمد و شد فرشتگان و فرودگاه وحى
خدا. او، دين را از خاندان ما و به وسيله ما آغاز فرمود و سرانجام نيز به وسيله
خاندان ما آن را جهانى خواهد ساخت؛ امّا يزيد اين عنصر خودكامهاى كه از من براى
او بيعت مىخواهيد، مردكى گناه پيشه و بيدادگر و شرابخوار است؛ كسى است كه دستش تا
مرفق به خون بيگناهان و عدالتخواهان آغشته است. او مقررات خدا را در هم مىشكند و
به زشتى و گناه و تباهى دست