اسم الکتاب : در سوگ امیر آزادی (ترجمه مثیر الأحزان) المؤلف : ابن نما حلی الجزء : 1 صفحة : 222
مىدارند و نه حقوق و آزادى و امنيت و حرمت مردم را- جز رنج و
تلخى نمىيابم.
آرى، «هلال» با اين
سخنان الهام بخش و سازنده، راه را با آگاهى بيشترى برگزيد و دريافت كه بايد چه
كرد!][1] او روز
عاشورا گام به ميدان جهاد و شهادت نهاد و با «واجم بن حريث» كه از سپاه اموى به
جنگ او آمد، سخت درگير شد و پس از پيكارى سخت او را از پا در آورد. «عمرو زبيدى»
كه يكى از سركردگان سپاه «عبيد» بود و از دلاورى و ايمان «هلال» آگاه، به يارانش
نعره بر آورد كه: هاى اى بىخردان! آيا مىدانيد كه با چه كسى مىجنگيد؟
با تك سواران آزاده و با
گروهى كه مرگ را در راه هدف خويش مىجويند و در انديشه آنند، با كسانى كه دست از
زندگى شسته و از جان شيرين گذشتهاند و آن را رستگارى مىنگرند! «عمر بن سعد» با
شنيدن سخنان «عمرو» فرياد بر آورد كه بازگرديد و بصورت تن به تن به جنگ او نرويد،
و آن گاه آنان به جايگاه خويش بازگشتند و بصورت گروهى به او حمله بردند و او
سرانجام به آرزويش رسيد! [فرزند دلاور هلال خود را بر قلب سپاه اموى زد و از
كشتهها پشته ساخت و طوفانى به راه انداخت.
او به يزيديان هجوم
مىبرد و مىگفت:
إن تنكرونى فأنا ابن الجملى
دينى على دين حسين بن على
اگر مرا نمىشناسيد،
بدانيد كه من پسر جملى هستم و بر دين و آيين حسين، فرزند گرانمايه امير مؤمنان،
على، مىباشم.
و سرانجام به آرزويش
رسيد و سر بر بستر شهادت نهاد و پاداش پر شكوه خود را از خدا دريافت داشت.]
7- ببين تفاوت ره از
كجاست تا به كجا!
از ديگر قهرمانان
اردوگاه نور «عمرو انصارى» بود.
او در راه آسمانى حسين
7 گام به ميدان كارزار نهاد و در دفاع از حق و عدالت