اسم الکتاب : در سوگ امیر آزادی (ترجمه مثیر الأحزان) المؤلف : ابن نما حلی الجزء : 1 صفحة : 147
شد، در حالى كه شعرى با اين مضمون زمزمه مىكرد:
كم ترى ناصحا يقول فيعصى
...
چه بسيار اندرزگو و
خيرخواهى را مىنگرى كه ديدگاه خويش را مىگويد و نافرمانى مىشود ...
«حارث» پرسيد: منظورت
چيست؟
جريان ديدارش با سالار
شايستگان را باز گفت و خاطر نشان ساخت كه بسيار كوشيده است كه آن حضرت را از حركت
به سوى عراق باز دارد، امّا موفّق نشده است.
او گفت: به پروردگار
كعبه سوگند كه خيرخواهىات را كردى و آنچه را مىدانستى گفتى.
من از عملكرد ظالمانه
شما بيزارم
«عقبة بن سمعان» آورده
است كه: پس از حركت كاروان سالار خوبان، حسين 7 از مكّه به سوى عراق
فرستادگان «عمرو بن سعيد»، استاندار مكّه به رياست برادرش، «يحيى» به سرعت سر راه
كاروان را گرفتند و بر آن شدند تا آن را به مكّه بازگردانند، امّا حضرت حسين 7 از بازگشت خوددارى ورزيد و بر حقّ طبيعى و انسانى و الهى خويش براى آزادى
رفت و آمد در كران تا كران جهان اسلام و اصل آزادى گزينش اقامتگاه و محلّ زندگى و
آزادى هجرت از شهرى به شهر ديگر پاى فشرد و سياست استاندار اموى و كار فرستادگانش
را، كارى ناروا و ظالمانه و مخالف با ابتدايىترين حقوق انسان شمرد.
آنان در تحميل خواست
نابجاى خود، پاى فشردند و حسين 7 نيز كه پيشواى حقگرايان و ستم
ناپذيران گيتى بود در برابر بيداد و تحميل مقاومت كرد و در نتيجه ميان آنان تندى و
برخورد پديد آمد و تازيانهها در برابر يك ديگر كشيده شد و براى جلوگيرى از حركت
كاروان از يك سو و گشودن راه از سوى ديگر تازيانهها بر چهره مركبها نواخته گرديد،
امّا آنان با روبرو شدن با پايدارى و پايمردى پيشواى شهيدان و ياران فداكارش به
ناگزير از سر راه كاروان كنار رفتند و حسين 7 به راه خويش ادامه داد.
آنان گفتند: هان اى
حسين! آيا پرواى خدا را پيشه نمىسازى كه راه خود را از
اسم الکتاب : در سوگ امیر آزادی (ترجمه مثیر الأحزان) المؤلف : ابن نما حلی الجزء : 1 صفحة : 147