اسم الکتاب : جلوههای اعجاز معصومین المؤلف : راوندی، قطب الدین الجزء : 1 صفحة : 60
شعياى پيامبر مىگويد: خدا فرمود: «آگاه باشيد! من در صهيون،
خانهاى از سنگ تأسيس كردم، هر كس ايمان دارد عجله كند»[1].
رؤياى بخت نصر و تعبير
دانيال
(1) حضرت دانيال به بخت
نصر گفت: «اى سلطان! تو رؤياى وحشتناكى ديدى.
يك بت زيبايى را در خواب
ديدى كه جلوتر ايستاده؛ سرش از طلاست و ساعدش از نقره و شكم و رانش از مس و ساق
پاهايش از آهن و قسمتى از پايش از گل است. در زير پايش سنگى را ديدى كه ناگهان همه
اينها مثل آرد گندم پودر شدند و باد برد و اثرى نماند. و سنگ زير مجسمه، كوه بزرگى
شد و تمام زمين را پر كرد.
پرسيد: آيا اين خواب تو
بود؟».
بختنصر گفت: آرى.
سپس تعبير كرد و گفت:
اما سر مجسّمه كه از طلا بود، كشور توست و بعد از تو مملكت ديگرى خواهد بود مقدارى
كوچكتر از كشور تو. و كشور سوّم كه شبيه مس است، تمام روى زمين را در برمىگيرد.
كشور چهارم مثل آهن است.
و پايى كه يك قسمت آن
آهن و يك قسمتش گل بود، معنى آن اين است كه قسمتى از كشور، عزيز و بخش ديگر آن
ذليل است، و سخن آنان يكى نيست. در اين هنگام خداى آسمانها پادشاه بزرگى را مبعوث
مىكند، نه تغيير مىكند و نه از بين مىرود و هيچ سلطان ديگرى را باقى نمىگذارد.
و او روزگاران زيادى زندگى مىكند.
تأويل رؤيا، مبعث حضرت
محمّد- 6- است. هيچ كس قبل از او كشور فارس [ايران] را شكست
نداده بود. پادشاهانش شكوهمندترين سلاطين روى زمين بودند. شيرويه، با كشتن پدرش
اولين ضربه را بر پيكر آنان نواخت. بعد از آن طاعون آمد و شيرويه هلاك شد. سپس
اردشير پسر او مرد و مردى غير از اين