responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : جلوه‌های اعجاز معصومین المؤلف : راوندی، قطب الدین    الجزء : 1  صفحة : 540

سوء قصد به جان امام رضا (ع)

(1) 53- محمّد بن زيد خوارزمى مى‌گويد: وقتى كه مأمون، امام رضا- 7- را وليعهد خود نمود، در خدمت آن حضرت بودم كه مردى از خوارج آمد و در آستين خود چاقوى بزرگ مسمومى داشت و به دوستانش گفته بود: به خدا سوگند! نزد اين مرد كه گمان مى‌كند فرزند رسول خدا- 6- است و با اين طاغوت، همكارى كرده مى‌روم و از دليلش مى‌پرسم، اگر دليلى داشت كه صحيح و اگر دليلى نداشت مردم را از او راحت مى‌كنم. بنا بر اين، نزد امام رضا- 7- آمد و اذن خواست و اذن داده شد.

امام به او فرمود: به سؤالهاى تو پاسخ مى‌دهم و يك شرط كوچكى دارم كه بايد به آن وفا كنى.

آن مرد گفت: آن شرط چيست؟

حضرت فرمود: پاسخى مى‌دهم كه تو را قانع كند و راضى شوى. آيا آنچه در آستين دارى مى‌شكنى و دور مى‌اندازى؟ مرد خارجى متحيّر ماند. و چاقو را بيرون آورد و شكست. سپس از امام پرسيد: به من بگو چرا با اين طاغوت همكارى كردى در حالى كه آنها نزد شما كافر هستند و تو فرزند پيامبر هستى! چه چيزى تو را وادار كرده است؟! حضرت ابو الحسن- 7- فرمود: آيا در نظر شما اينها كافرتر هستند يا عزيز مصر و اهل مملكتش؟ مگر اينها در حالى نيستند كه گمان مى‌شود موحّدند در حالى كه آنها موحد نبودند و خدا را نمى‌شناختند؟ و يوسف فرزند يعقوب بود. پيامبر فرزند پيامبر بود، فرزند پيامبر از عزيز مصر كه كافر بود خواست و گفت: «اجْعَلْنِي عَلى‌ خَزائِنِ الْأَرْضِ إِنِّي حَفِيظٌ عَلِيمٌ‌» و در مجلس فراعنه مى‌نشست. و من شخصى از فرزندان رسول خدا- 6- هستم كه بر اين كار مجبور شدم و مرا وادار كردند كه آن را قبول نمايم، پس ايراد گرفتى و بر من غضبناك‌شده‌اى؟! آن مرد گفت: هيچ عتابى بر تو نيست و گواهى مى‌دهم كه تو فرزند پيامبر خدا

اسم الکتاب : جلوه‌های اعجاز معصومین المؤلف : راوندی، قطب الدین    الجزء : 1  صفحة : 540
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست