اسم الکتاب : جلوههای اعجاز معصومین المؤلف : راوندی، قطب الدین الجزء : 1 صفحة : 533
خار پشت گرديده بود. در اين هنگام حضرت فرمود: به آنها حمله
ببريد و حمله كرديم.
جندب مىگويد: شكّم
برطرف شد و با دست خود هشت نفر را كشتم، وقتى كه حروريّه كشته شدند، فرمود: در
ميان كشتگان آنان دنبال مردى كه پستانش مانند پستان زن است بگرديد و او را پيدا
كنيد. پس گشتند اما او را پيدا نكردند.
حضرت خودش برخاست و
دستور داد كشتهها را برگردانند كه در اين هنگام، مرد حبشى را كه يكى از پستانهايش
مانند پستان زن بود، ديدند. و موهايش مانند موى سنّور بود كه حضرت تكبير گفت، مردم
نيز تكبير گفتند. فرمود: اين شيطان است.
اگر تكلم نمىكرديد (و
سخن مرا به كسى نمىگفتيد) به شما مىگفتم آنچه را كه خداوند به زبان پيامبر- 6- آماده كرده است براى كسانى كه اين قوم را به قتل برساند[1].
حكايت شگفت انگيز على
(ع) با مرد قصّاب
(1) 44- قصابى گوشتى را
به كنيزى فروخت و به او ظلم كرد. كنيز گريست و از دكان او خارج شد و على- 7- را ديد و از قصّاب شكايت كرد. حضرت با او به دكان قصّاب رفت و به او گفت
كه در باره كنيز انصاف كند و او را موعظه كرد و فرمود: نزد تو بايد ضعيف مانند قوى
باشد پس به كنيز ظلم نكن، ولى قصّاب كه على- 7- را نمىشناخت، از اين
رو دستش را بلند كرد و گفت: اى مرد! خارج شو.
حضرت از دكّان خارج شد و
چيزى نگفت. به قصّاب گفتند اين على بن أبى طالب- 7- بود. وقتى قصّاب
اين را شنيد، دست خود را قطع كرد و آن را نزد امير مؤمنان- 7- آورد و
عذر خواست. حضرت دعا كرد و دست او خوب شد[2].