اسم الکتاب : جلوههای اعجاز معصومین المؤلف : راوندی، قطب الدین الجزء : 1 صفحة : 131
خود حركت نكند تا اينكه خورشيد طلوع نمايد. وقتى هوا روشن شد،
جز چند نفر، كسى از جاى خود برنخاسته بود. وقتى كه خورشيد طلوع كرد پيامبر و
همراهانش برگشتند. و دستور داد بانگ زدند كه همه نماز ظهر را در بنى قريظه
بخوانند.
مسلمانان به طرف آنها
رفتند و به جايى رسيدند كه از نخل پوشيده بود و جايى براى فرود آمدن نبود. وقتى كه
رسول خدا- 6- رسيد، فرمود: چرا فرود نمىآييد؟ گفتند: از
زيادى درختان خرما، جايى براى فرود آمدن نيست.
حضرت در راهى بين درختان
ايستاد و به راست و چپ اشاره كرد كه درختان كنار رفتند و به هم چسبيدند و جا باز
شد[1].
(1) 192- در سال حديبيه،
هنگامى كه رسول خدا- 6- براى عمره به سوى مكّه حركت كرد جلو
راه حضرت را گرفتند و قسم خوردند كه نگذارند وارد مكّه شود.
پيامبر- 6- به آنها فرمود: «من براى عمره آمدم نه براى جنگ».
در جواب گفتند: «امسال
اگر اجازه دهيم شما وارد شويد، عرب بر ما ايراد مىگيرند ولى مىتوانيم قرارداد
صلحى ببنديم».
در اين هنگام، آب
مسلمانان تمام شده و دچار تشنگى شده بودند مشكى را آوردند كه در آن آب كمى بود،
پيامبر- 6- دستش را در آن نمود كه آب فوران كرد. بين سپاه
ندا سر دادند: هر كس آب مىخواهد بيايد. مردم آمدند، خوردند و سيراب شدند و
چهارپايان خود را نيز سيراب كردند. و مشكهاى خود را نيز پر نمودند[2].
پيامبر 6 و خريدن
شتر عمّار
(2) 193- جابر مىگويد:
عمار ياسر در جنگى در ركاب رسول خدا- صلّى اللَّه عليه