responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : تسلیة العباد در ترجمه مُسکن الفؤاد المؤلف : شهید ثانی    الجزء : 1  صفحة : 86

پرسيد: پسرم چگونه است؟ ام سليم كه مادر پسر بود گفت: اينك آرام شد و خوابش ربوده است. آن گاه غذا خوردند و خفت و خيزى بسزا كردند و چون فراغت يافتند، ام سليم با ابو طلحه گفت: فرزندت وفات يافته است. پس به تجهيز او پرداختند. و چون صبح شد ابو طلحه خدمت پيغمبر خداى- 6- رسيد و ماجرا را به عرض آن حضرت رساند. فرمود: آيا ديشب عروسى كرديد؟ عرض كرد: آرى. فرمود:

«اللهم بارك لهما»

«خداوندا براى اين مرد و زوجه‌اش بركت ارزانى دار» پس ام سليم پسرى زاييد و به ابو طلحه گفت او را خدمت پيغمبر خداى- 6- برد، و چند دانه خرما به او همراه كرد. پيغمبر خداى- 6- فرمود: آيا چيزى با او هست؟ ابو طلحه عرض كرد: خرما همراه دارم. آن حضرت گرفت و قدرى را خاييد و به دهان كودك نهاد و انگشتان مبارك به زير گلوى او آشنا نمود و او را عبد الله ناميد.[1] مردى از انصار گفته است هفت پسر ديدم كه قرآن تلاوت مى‌نمودند يعنى همه اولاد عبد الله مولود بودند.[2] و در روايت ديگر است كه ابو طلحه پسرى از ام سليم داشت و وفات نمود و ابو- طلحه در خانه نبود. ام سليم به اهل خانه سپرد كه شما به شوهر من خبر مرگ فرزند او را البته نرسانيد و به من واگذاريد. چون ابو طلحه به خانه بازگشت، ام سليم غذاى شام براى او حاضر كرد و نشستند و خوردند و پس از آن براى شوهر زياده از ساير اوقات خود سازى كرد و با او دست بازى نمود و مهرش را بجنبانيد و ميل او را تمكين داد و نرم نرمك صحبت كرد كه آيا ديده‌اى قومى را كه عاريتى از خانه همسايه گرفته باشند و صاحب وديعه طلب نمايد و به او باز ندهند؟ گفت: بايد باز دهند و ردّ امانت نمايند.

«و العوارى حقها ان تستردّ[3] «گفت: اگر چنين است بر فرزند خود صبر و احتساب كن و بر شكيبايى در مصيبت او از خداى عزّ و جلّ اجر و ثواب خواه. ابو طلحه اظهار خشم كرد و گفت: مرا به غفلت افكندى تا آلوده شدم و اينك خبر مرگ فرزند را به من مى‌دهى؟[4]


[1] بخارى آن را در صحيح خود 7: 109 و مسلم در صحيح خود 3: 1689 با تفاوت اندكى در الفاظ آن آورده‌اند؛ همچنين محمد بن على العلوى آن را در كتاب خود التعازى: 25 آورده است.

[2] صحيح البخارى 2: 104.

[3] حق عاريه‌ها آن است كه بازگردانده شوند.

[4] صحيح مسلم 4: 1909.

اسم الکتاب : تسلیة العباد در ترجمه مُسکن الفؤاد المؤلف : شهید ثانی    الجزء : 1  صفحة : 86
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست