اسم الکتاب : الطرائف ت داود إلهامی المؤلف : سید بن طاووس الجزء : 1 صفحة : 236
حق با
على (ع) است
ابو بكر محمد بن الحسن اجرى- شاگرد ابى بكر
و پدر ابو داود سجستانى- در كتاب «الشريعة» به سند خود از «علقمة بن قيس» و «اسود
بن يزيد» روايت كرده كه اين دو نفر گفتند: خدمت ابو ايوب انصارى آمديم و گفتيم
خداوند به وجود محمد 6 ترا گرامى داشته، زيرا كه به
شتر او وحى كرد تا بر در خانه تو فرود آمد و پيامبر ميهمان تو شد و اين فضيلتى است
كه خداوند افتخار آن را به تو داده بعد خارج شدى و در ركاب على 7 جهاد
كردى.
ابو ايّوب انصارى گفت: آفرين بر شما، خوش
آمديد، من قسم مىخورم براى شما كه پيامبر در همين خانه بود كه الان شما دو تا در
آن نشستهايد، و در خانه جز رسول خدا و على كسى نبود، على هم در دست راست پيامبر
نشسته بود، من و انس هم پيش روى او ايستاده بوديم كه ناگهان در كوبيده شد، پيغمبر
فرمود: انس نگاه كن ببين كيست كه در مىزند انس نگاه كرد و بر گشت و گفت عمار است.
ابو ايوب گفت: شنيدم از رسول خدا كه فرمود:
اى انس در را به روى عمار- كه طيّب و طاهر است- بگشاى تا داخل شود.
عمار داخل شد بر پيامبر سلام كرد، پيامبر
6 جواب سلام او را داد و به او خوش آمد گفت: و به او
فرمود: اى عمار! به زودى بعد از من در ميان امت من اختلاف و كشمكش به وجود مىآيد
و به حدى كه به روى همديگر شمشير مىكشند و حتى بعضى از آنان بعضى ديگر را مىكشند
و بعضى از بعض ديگر بيزارى مىجويند آنگاه كه اين وضع را ديدى، از اين مردى كه طرف
راست من نشسته، دست برندار- يعنى على بن ابى طالب- فرمود: عمار! اگر تمام مردم به
راهى بروند ولى على 7 تنها به راهى برود، تو از همان راهى برو كه على
7 است و مردم را ترك كن.
«يا عمّار انّ عليا لا يزال على هدى يا
عمّار طاعة علىّ طاعتى و طاعتى طاعة اللَّه عزّ و جلّ»