اسم الکتاب : الطرائف ت داود إلهامی المؤلف : سید بن طاووس الجزء : 1 صفحة : 216
مىرسيد
كه حامل نامهاى از «حاطب» به مشركين مكه است، نامه را از او بگيريد.
آنها حركت كردند و در همان مكان كه رسول خدا
6 فرموده بود به او رسيدند، او سوگند ياد كرد كه هيچ
نامهاى نزد او نيست، اثاث او را تفتيش كردند و چيزى نيافتند، همگى تصميم بر باز
گشت گرفتند ولى على 7 فرمود: نه پيامبر 6
به ما دروغ گفته، و نه ما دروغ مىگوئيم، شمشير را كشيد و فرمود نامه را بيرون
بياور و الا به خدا سوگند گردنت را مىزنم! «ساره» هنگامى كه مسأله را جدّى يافت
نامه را در ميان گيسوانش پنهان كرده بود، بيرون آورد آنها نامه را خدمت پيامبر
آوردند[1].
مرحوم سيد ابن طاوس پس از نقل اين جريان
خطاب به خواننده كتاب مىگويد: ببين- خدايت رحمت كند- حال على 7 و حال
عمر و طلحه و زبير، آنان كه بر سر خلافت با على نزاع كردند، تعجب كن از گفته مسلم
و بخارى بنا بر آنچه ثعلبى و واحدى از آنها نقل كردهاند زيرا كسان ديگرى كه اين
روايت را آوردهاند شهادت دادهاند بر اين كه عمر و طلحه و زبير، در وحله اول كه
چيزى از زن پيدا نكردند، تصميم گرفتند برگردند كاش مىدانستم آنها با چه روئى بر
پيامبر وارد مىشدند در حالى كه پيامبر 6 را تكذيب
كرده و زن كم عقل و دين را تصديق نمودهاند و آنها به خدا چه جوابى دارند در حالى
كه خبر يك زن را از قول خدا راستتر مىدانستند و خداوند در حق پيامبر فرمود: «وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى
إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحى» پيامبر از روى هواى نفس تكلم نمىكند، كلام او نيست مگر وحى كه به
او شده است.
آيا اين افراد يقين سالم و دين مستقيم
داشتند؟ اما مقداد، عمار و ابو مرثد طبق روايت شيعه در جريان حضور نداشتند و آنها
هيچ وقت از على 7 پيش نمىافتادند.