انديشه مىكرد. و سكوتش در حلم آن بود كه
حلم و صبر را با هم داشت، به طورى كه چيزى او را به خشم نمىآورد و از كوره به در
نمىبرد. و سكوتش در حذر در چهار مورد بود: به كارهاى نيك مىپرداخت تا ديگران نيز
از او پيروى كنند.
كارهاى زشت را ترك مىكرد تا ديگران نيز از آن بپرهيزند. كوشش خود را
به كار مىبرد تا براى اصلاح امت خود نظرى درست ارائه دهد. و به آنچه خير دنيا و
آخرت در آن بود اقدام مىنمود.
(1) 18. أنس بن مالك گويد: رسول خدا 6 چهرهاى
درخشان داشت و رنگش مانند مرواريد سپيد بود. هنگام راه رفتن اندكى به جلو متمايل
مىشد. من هرگز مشك و عنبرى را نبوييدم كه از عطر بدن آن حضرت خوشبوتر باشد و هيچ
ديبا و ابريشمى را دست نكشيدم كه از كف دست آن حضرت نرمتر باشد ...
(2) 19. كعب بن مالك گويد: هر گاه چيزى رسول خدا 6 را خوشحال مىكرد چهره مباركش چون قرص قمر روشن مىشد.
(3) 20. غزالى گويد: رسول خدا 6 از همه شيوا
گفتارتر و شيرين سخنتر بود و خود مىفرمود: من شيواترين مردم عرب هستم و بهشتيان
با لغت محمّد سخن مىگويند ... آن حضرت با كوتاهترين و در عين حال پرمعنىترين
جملات سخن مىگفت و زياد و كم در سخنانش نبود. قطعات گفتارش به يك ديگر پيوسته بود
و سخن را به طورى شمرده ادا مىكرد كه شنونده آن را به خوبى در مىيافت و به حافظه
مىسپرد. جوهره صدايش بلند و آهنگ صدايش از همه مردم زيباتر بود.
(4) 21. عايشه گويد: به پيامبر 6 عرض كردم: يا
رسول اللَّه، شما كه به بيت الخلاء مىرويد و بيرون مىآييد من بىدرنگ به آنجا
مىروم ولى چيزى جز بوى مشك نمىيابم؟! فرمود: ما گروه پيامبران بدنهاى ما بر
نسيمهاى بهشتى مىرويد و خوشبوست، از اين رو چيزى از آن خارج نمىشود مگر آنكه
زمين آن را در خود فرو مىبرد.