تعارض آن است كه بدانى آن تأخير انداختن كه
شيطان را در آن نظر [و طمع] است و غالبا موجب از دست دادن آن كار [خير] مىگردد،
تأخير ناشى از عجز و كسالت و حرص بر مال است. اين همان درنگ و سهلانگاريى است كه
عالم را به هلاكت مىرساند؛ و ترديدى در قبح آن و لزوم تلاش براى مصون داشتن خويش
از آن وجود ندارد؛ ولى تأخير براى انديشه و متقن نمودن كار، مطلوب و محبوب خداوند
است و به آن فرمان داده است، و لذا پشيمانى در پى ندارد و موجب فوت خير نمىگردد،
زيرا تو با امتثال فرمان حق «محسن» و نيكوكار گشتهاى و
«ما عَلَى الْمُحْسِنِينَ مِنْ سَبِيلٍ»[1].
با اين همه اگر خواستى كار را محكم و متقن سازى، در كنار تأخير كار، بر خداوند
توكل نما و از او بخواه كه در آن لحظه تو را قادر بر انجام آن كند و ياريت دهد. و
آنگاه كه برخلاف كسالت و حرص در به تأخير انداختن كار خير، در انجام آن شتاب
نمودى، بر خدا توكل نما و از او بخواه كه در خالص كردن نيت و انجام كار به نحوى كه
محبوب او باشد و رضايتش را جلب نمايد، تو را يارى دهد.
اگر در هريك از تأخير و تقديم، امر خويش را با توكل همراهسازى و در
تشخيص انگيزه هركدام از آنها تلاش نمايى- اگر انگيزه تأخير تمايل شديد بر حفظ
[1] - توبه/ 91: بر نيكوكاران هيچ راه حرج و زحمتى
نيست.