اسم الکتاب : روضة الأنوار عباسى (در اخلاق و شيوه كشوردارى) المؤلف : محقق سبزوارى الجزء : 1 صفحة : 540
نفس خود كنى از جهت ايشان، و خوب كنى نيّت خود را در حقّ ايشان،
و حراست كنى ايشان را و منع كنى از ايشان شرّ را، و ترفّع كنى از تضييع ايشان و
اخذ كنى هر طبقه را به آنچه از جهت ايشان است. و بر ايشان است تا اشعار كنى به
ايشان مهربانى خود را و برسانى به اوساط ايشان انصاف و به سفله ايشان خوف. و
حرامساز بر هر طبقهاى از ايشان آنچه لايق به ايشان نباشد، و مقصورساز جميع را بر
خدمت مملكت به آنچه شريعت موجب آن است. منع كن ايشان را از زيادتى حرص و شره[1]
و حسد بردن بر بخششها. و تقويم ايشان كن به آنكه به قسمتهاى خود راضى باشند، و
اجتهاد و سعى كنند در تعمير وآبادانى زمين و تمييز نيكو كنند در كارها و اتّفاق
كنند به قدر حال خود و تسلّى باشند از فوتفوت شده، و از طلب كارى كه اعتماد بر
حصول آن نداشته باشند متقاعد باشند، و حرام گردان بخل را بر صاحب وسعت ايشان.»
و ارسطاطاليس حكيم گفته كه، «هيچچيز اصلح نيست از جهت خلق از
پادشاهان عادل اگر بر منهج صلاح باشند، و هيچچيز افسد نيست از جهت رعايا و از جهت
خودشان هرگاه فاسد باشند. و والى نسبت به رعيّت چون سر است نسبت به جسد و چون روح
است نسبت به بدن كه بدن را بدون آن روح حياتى نيست.» گويند در وقت موت گفت:
«خانهاى مثمّن از جهت من بسازيد و در هر ثمنى از آن كلمهاى [140 آ] بنويسيد:
«العالم بستان، سيّاحه الدّولة.» يعنى: «عالم باغى است كه سيّاح آن، دولت است.»
«الدّولة سلطان يؤيّده الشريعة.» يعنى: «دولت سلطانى است كه تأييد او مىكند
شريعت.» «الشّريعة سياسة الملك.» يعنى: «شريعت سياست و تدبير ملك است.» «الملك داع
يعضده الجيش.» يعنى: «ملك داعيى است كه تقويت او مىكند لشكر.» «الجيش اعوان
يكفلهم المال.» يعنى: «سپاه اعوانى چندند كه كفالت ايشان مىكند مال.» «المال رزق
تجمعه الرّعية.» يعنى: «مال روزيى است كه رعيت آن را جمع مىكند.» «الرّعيّة عبد
يعبدهم العدل.» [يعنى:][2] «رعيّت
بندگانىاند كه عدالت ايشان را بنده ساخته.» «العدل مألوف به قيام العالم» يعنى:
«عدل مألوف است به او قيام عالم.»