اسم الکتاب : روضة الأنوار عباسى (در اخلاق و شيوه كشوردارى) المؤلف : محقق سبزوارى الجزء : 1 صفحة : 495
من چيزى چند مىدانم كه شما نمىدانيد. و همانا مقصود آن است كه
شما بهواسطه قصور علم و كمى دانش، همين يك جهت را ملاحظه كرده در مقام حيرت و
تعجّبيد. چه همين ملاحظه نمودهايد كه بر طبع بشر قوّتهاى شهوانى و غضبى و دواعى
نفسانى كه مفضى به فساد و سفك دماء مىتواند شد غالب است و ذوات ملايكه از اين قوا
و دواعى منزّه است و بر ذكر و تسبيح مجبول[1]
و بر جهات ديگر مطّلع نشدهايد و از اسرار و انوار نفوس بشرى و درجات رفيعه كه
ايشان را حاصل مىتواند شد خبرى نداريد، و من مىدانم آنچه شما نمىدانيد. و از
اينجا شرف علم ظاهر مىشود، چه اشاره به آن است كه تفويض امر به اعلم بايد كرد كه
او آنچه لايق و سزاوار باشد بهجا مىآورد.
و بعد از جواب مذكور، قدرت الهى به ايجاد آدم تعلّق گرفت و اختيار
مادّه تركيبش تعلّق به خاك گرفت. چنين نقل شده كه اول جبرئيل را بفرمود كه، از
جميع اجزاء زمين يك قبضه خاك جمع كن كه خشت قالب آدم از آن خاك خواهد بود. زمين از
كيفيت حال واقف گشته، بر خود بلرزيد و گفت: «اى محرم وحى ربّانى و سرخيل مقرّبان
روحانى! مدّتى شد كه لگدكوب حادثات شدهام، هرگز نسبت به من چنين حادثهاى واقع
نشده، و اين قسم واقعهاى حادث نگشته. هيچ دانستهاى كه مهندس تقدير را از اين
تدبير چه ملحوظ و مقصود است؟» جبرئيل فرمود كه، «ما را نيز در سرشت اين كل، غير از
راه فكر سررشتهاى به دست نيامده و يافت ما پى به اصلى نبرده. همينقدر مىدانم كه
از عالم ايجاد نورسيده مسافرى خواهد آمد كه پيران صوامع قدس را مريدان او بايد شد،
و از چشمه مشيّت ازلى طفلى در وجود خواهد آمد كه مفتيان مدارس انس كودكان مدرّس او
خواهند بود. وجود او مطلع اشراقات شريف و مورد رشحات تكليف است. و چنان مىيابم كه
مادّه انعقاد تركيب و مايه انتظام تربيتش تو خواهى بود.» زمين استغاثه نموده، گفت:
«اى جبرئيل! [127 ب] مپسند كه از من كسى آفرينند كه مورد ثواب و عقاب و هدف سهام[2] خطاب و عتاب بوده باشد. من نهايت
بعد از آن اختيار كردهام تا از سطوت سخط جبار ايمن توانم بود كه مرتبه قرب را
مخاطرات بسيار است.»
جبرئيل چون قسم مؤكّد به اسم الهى شنيد، به حضرت بازگشت و گفت:
«خداوندا!