اسم الکتاب : روضة الأنوار عباسى (در اخلاق و شيوه كشوردارى) المؤلف : محقق سبزوارى الجزء : 1 صفحة : 384
سوى آن مسارعت خواهم نمود.» و لهذا حضرت رسول صلّى اللّه عليه و
اله آن حضرت را كرّار غير فرّار نام نهاده.
در كتاب فضائل العشره مذكور است كه حضرت امير المؤمنين- صلوات اللّه-
روزى با مردى از مشركان محاربه مىنمود. آن كافر گفت: «اى پسر ابى طالب! ببخش به
من شمشيرت را.» حضرت شمشير خود را به جانب آن كافر انداخت. آن كافر گفت: «عجبا
يابن ابى طالب! در مثل چنين وقتى شمشير خود به من مىدهى.» حضرت فرمود: «اى فلان!
تو دست سؤال كشيدى و طريقه كريم نيست كه ردّ سايل نمايد.» آن كافر خود را بر زمين
انداخت و گفت: «اين سيرت اهل دين است.» و قدم مبارك آن حضرت را بوسه داد و مسلمان
شد.
نقل است كه در روز بدر نزد حضرت رسول صلّى اللّه عليه و اله آب نبود.
حضرت امير المؤمنين- صلوات اللّه عليه- رفت به ميان دشمنان كه آب آرد، و دشمنان بر
سر چاه بودند و چاه در ميان ايشان بود. حضرت به چاه داخل شد و ظرف آب را پر كرده،
بر سر چاه گذاشت.
آوازى شنيد و گمان كرد كه دشمنان قصد او دارند. به چاه نزول نمود،
چون آواز ساكن شد، بالا آمد و ديد كه آب را ريختهاند. به چاه فرود آمد و معامله
چون مرتبه اول گذشت.
ثالثا به چاه فرود آمد و ظرف را پرآب ساخته، بر دوش مبارك گرفت و
همچنان با آب بيرون آمد و آب را نزد حضرت رسول صلّى اللّه عليه و اله آورد. حضرت
رسول صلّى اللّه عليه و اله در روى او خنديد و گفت: «تو نقل واقعه مىكنى يا من؟»
فرمود: «شما يا رسول اللّه! چه سخن شما شيرينتر است.» حضرت رسول صلّى اللّه عليه و
اله اين قصّه را نقل فرمود و گفت: «آن شخص جبرئيل بود. مىخواست تجربه كند و به
فرشتگان ثبات دل تو را بازنمايد.» و آثار شجاعت آن حضرت بيش از آن است كه قلم و
زبان از عهده بيان آن بيرون تواند آمد، و شمّهاى از آنچه از آن حضرت به ظهور آمده
از هيچيك از شجاعان عجم و دليران عرب و پردلان ترك به ظهور نيامده، و اين چند
كلمه بر سبيل تبرّك مذكور شد. [99 آ][1]