اسم الکتاب : روضة الأنوار عباسى (در اخلاق و شيوه كشوردارى) المؤلف : محقق سبزوارى الجزء : 1 صفحة : 368
است حصين محكم.»
جوشن داوود شد
قلمرو تدبير
نقش بر آب است
پيش ناوك تقدير
و آن حضرت فرموده كه، «انّ علىّ من اجلى جنّة حصينة فاذا جاء يومى
انفرجت عنى و اسلمتنى فحينئذ لا يطيش السّهم و لا يبرء الكلم.»[1]
يعنى: «به درستى كه بر من از اجلم سپرى حصين است. پس، چون روز من، كه عبارت از
هنگام مرگ است، در رسد از من منفرج مىشود و مرا تسليم مىكند. پس، در آن هنگام
ردّ نمىشود از هدف تير و برى نمىشود و به التيام نمىآيد جراحت.» و آن حضرت
فرموده كه، «اذا كان القضاء لا يردّ، فالاحتراس باطل»[2]
يعنى: «هرگاه قضاى ربّانى دفع نمىشود، پس حراست نمودن باطل است.» و فرمود: «كفى
بالاجل حارسا.»[3] يعنى:
«كافى است در نگهبانى اجل.» و فرموده: «اذا نزل القدر بطل الحذر.»[4] يعنى: «هرگاه قدر نازل شد، حذر
باطل شد.»
و فرموده: «اذا حلّت المقادير بطلت التّدابير.»[5]
يعنى: «هرگاه حلول كرد تقديرها، باطل شد تدبيرها.» و فرموده «انّ فى الفرار موجدة
اللّه سبحانه و الذّل اللّازم و العار الدّايم و انّ الفار غير مزيد فى عمره و لا
مؤخر عن يومه.»[6] يعنى: «به
درستى كه در فرار و گريز است در معركه از برابر خصم خشم خداى- سبحانه- و ذلّت لازم
و عار دايم- چه مهروب را ذلّت و خوارى و هوان لازم است و باعث ظفر خصمان و شماتت
دشمنان و انكسار دوستان مىگردد، جهت او سبب تحصيل عيب و عار لازم دايم مىشود و
صفت مردى او به خصلت زنى تبديل مىيابد- و به درستى كه گريزنده عمرش دراز نمىشود
و در اجلش تأخيرى نمىشود.»
و فرموده: «شدة الجبن من عجز النّفس و ضعف اليقين.»[7]
يعنى: «شدّت بيدلى از عجز نفس است و ضعف يقين و سستى اعتقاد.» چه بيدل و گريزنده
را اعتماد تمام به حفظ الهى و قضا و قدر ربّانى نيست، و يقين ندارد به حصول ثواب و
درجات بلند كه