اسم الکتاب : روضة الأنوار عباسى (در اخلاق و شيوه كشوردارى) المؤلف : محقق سبزوارى الجزء : 1 صفحة : 28
كرد. ايرانيان از استمرار حاكميت دستگاه خلافت اسلامى بر سرزمين
خود خوشدل نبودند. دستگاه خلافت اموى با تأكيد بر عنصر نژادى عرب و تحقير ساير ملل
و نظام ظالمانه خود نمىتوانست رضايتمندى ايرانيان را جلب كند، بهويژه آنكه آنان
خود به دليل ناخشنودى از نظام فاسد ساسانى از غازيان تازى استقبال كرده بودند و
حال، پس از گذشت سنين متمادى، نمىتوانستند ميان عملكرد امويان و پيامهاى داعى به
عدالت و آزادى مسلمين در صدر اسلام پيوندى برقرار كنند؛ و البته مشاهده تعارض بين
تعاليم قرآن كريم و سنّت نبوى و تبعيضات بنى اميّه دلايل بسندهاى بودند كه آنان
را به فكر مبارزه و تغيير وضع موجود وامىداشتند. به فرموده قرآن گراميترين مردمان
نزد خداى، پرهيزكارترين آنان بودند و در ديده پيامبر، عرب را بر عجم به نسب و نژاد
برترى نبود.[1] با اعتماد به نفسى كه
ايرانيان، بهويژه با تكيه بر تعاليم اسلامى، يافتند نيروى نظامى و سياسى دستگاه
سلطنتى بنى اميّه را به فرماندهى ابو مسلم خراسانى، نابود كردند و عباسيان كه در
ايران با سردادن شعار «الرضا من آل محمد» نفوذى يافته بودند، اينبار رداى خلافت
را بر تن كردند. ولى ابتدا ابو سلمه خلّال ايرانى، به دليل سعى در انتقال قدرت به
علويان، و سپس خود ابو مسلم، تلاشگران اصلى براى به قدرت رساندن عباسيان، قربانى
بيم و هراس و جاهطلبى نوخليفگان شدند. اين تجربه تلخ، موجب بىاعتمادى ابناى
ايرانى به دستگاه خلافت گرديد. ايرانيان فكر مىكردند با تغيير خلافت از دودمانى
به دودمان ديگر مىتوانند به آرزوى خود كه زندگى در ظلّ يك حكومت دينى اسلامى بود
نايل گردند؛ اما از خاندان عباسى هم ناراضى شدند و چون از حكومتهاى عربى براى
اجراى شعارهاى اسلامى مأيوس شدند، به فكر استقلال سياسى، در عين وفادارى به آيين
اسلام، افتادند.[2]
جنبشهايى كه در ايران عليه دستگاه خلافت به منظور كسب استقلال صورت
گرفت، همگى بهدست اهل ديانت نبود، ولى در پايان، خاندانهاى ايرانىتبار مسلمان
موفق شدند حكومتهاى مستقلى در گوشه و كنار ايران تأسيس كنند و فقط براى مشروعيت
[1] - نك: خدمات متقابل ايران و اسلام، ج 1، صص 70 تا
76.