اسم الکتاب : روضة الأنوار عباسى (در اخلاق و شيوه كشوردارى) المؤلف : محقق سبزوارى الجزء : 1 صفحة : 171
مشرّفه و مدينه منوّره و مشاهد مقدّسه ائمه طاهرين مخفى و ظاهر
مىفرستند؛ و خارج آن، هركس از سادات و علما و صلحا و اتقيا و شيعه ائمه اثنى عشر،
كه از دور و نزديك به شرف بساط بوسى مشرّف گشت، او را آنقدر انعام مىدهند كه
مقضىّ المرام[1] به وطن خود بازمىگردد. و
خداى تعالى به جهت بركت توبه و ثبوت و رسوخ در آن و خيرات و مبرّات و عدل و انصاف،
آن حضرت را عمر طويل و ملك بىخلل و دولت روزافزون روزى كرده، چه با وجود آنكه آن
حضرت به نفس نفيس خود متوجّه فتح هيچ بلدى نمىشوند، ليكن اكثر اوقات بلاد و حصونى
كه پادشاهان قادر بر تسخير آن نبودهاند، به مجرّد توجّه خاطر و فرستادن لشكر نصرت
مآثر[2] آن حضرت در مستقرّ سلطنت
نشسته مسخّر مىگردد، مثل شيروان[3] و گيلان و مازندران و لار[4]
و قندهار[5] و سيستان. اين است آنچه صدر
جهان طبسى در كيفيّت توبه آن فردوس مكانى ذكر نموده. امّيد از حضرت واهب منّان
چنان است كه زياده از اين توفيق نوّاب اشرف اعلى شاهى ظلّ اللّهى- خلّد اللّه
تعالى ملكه و سلطانه- را نصيب گرديده، عالمى از بركات توبه و صلاح آن اعلى حضرت به
منهج[6] استقامت و صلاح درآيند و
بركات مثوبات آن به روزگار فرخنده آثار عايد گردد، و عمر طويل و دولت بىزوال و
فتوحات بسيار حضرت اعلى را ميسّر گرديده، تمام روى زمين مطيع و منقاد حكم او
گردند، به حقّ اخيار العباد.
[2] - مفرد آن« مأثره» است به معنى بزرگوارى موروثى.
[3] - اين شهر كه در متون جغرافيايى اسلامى بيشتر به
صورت« شروان» آمده جزء نواحى باب الابواب يا دربند در جانب غربى درياچه خزر بوده
است و بناى آن را به خسرو انوشيروان نسبت مىدهند و نام خود را از سازندهاش گرفته
است. مركز ناحيه شروان شماخى نام دارد. معجم البلدان، ج 3، ص 3.
[4] - شهرى در استان فارس در جنوب شهر« يزد خواست». حمد
اللّه مستوفى، در آغاز قرن هشتم هجرى، نخستين مورخ و جغرافىنويسى است كه از لار
اسم برده، گويد:« لار ولايتى است نزديك كنار دريا. مردم آنجا بيشتر تاجر باشند و
سفر بحر و برّ كنند». نزهة القلوب، ص 181، به نقل از لسترنج، صص 312، 313.
[5] - مؤلف حدود العالم كه در سال 372 ق. كتاب خود را
نگاشته، قندهار را جزء ناحيه هندوستان برشمرده و از بتان زرين و سيمين فراوان آن
ياد كرده و بنا به گزارش او، در آن هنگام اين شهر جايگاه زاهدان و برهمنان بوده
است. اين شهر به دست عباد بن زياد گشوده شد و كلاههايى كه بعدا به عباديه منسوب
شد، به آن جهت بود كه وى دستور داد بمانند كلاههاى مردم قندهار، كه بلند بود، بسازند.
نك: حدود العالم، ص 67؛ فتوح البلدان، ص 605.