اسم الکتاب : روضة الأنوار عباسى (در اخلاق و شيوه كشوردارى) المؤلف : محقق سبزوارى الجزء : 1 صفحة : 166
برگ انجير ستر عورت نمود. فرمان رسيد كه، «از بهشت نازل شويد.
آدم دست حوّا گرفته از بهشت بيرون آمدند. جبرئيل 7 گفت: «دست از حوّا
بدار كه هريك را به جاى ديگر مىبايد رفت». آدم دست حوّا بگذاشت و هريك روى به
طرفى نهادند.
آدم مىگريست كه، «واغربتاه!» حوّا فرياد مىكرد كه، «وافرقتاه!»
فرشتگان مىنگريستند و بر حال ايشان مىگريستند. حضرت آدم به كوه سرانديب[1] [36 ب] افتاد. خداى عز و جلّ
فرمود: بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ[2] يعنى:
«بعضى از شما مر بعضى را دشمن باشد». مراد دشمنى آدم و ابليس است يا دشمنى بعضى
آدميان با بعضى.
وَ لَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَ مَتاعٌ إِلى حِينٍ[3] يعنى: «از براى شماست قرارگاه و تمتّع در زمين، تا وقتى كه هنگام
رسيدن اجلها باشد تا روز قيامت». آوردهاند كه چون آدم از معارج قدس به دنيا آمد،
ياد آنجا مىكرد و مىگريست. از ابن عبّاس منقول است كه، هرگاه آدم ياد بهشت
مىكرد بيهوش مىشد.
فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِماتٍ فَتابَ عَلَيْهِ[4] پس، فراگرفت آدم از جانب پروردگار خود سخنى چند. يعنى، سخنى چند گفت
و توبه كرد. خداى عز و جلّ توبه او را قبول كرد و آن كلمات بعضى گفتهاند كه اين
بود كه رَبَّنا ظَلَمْنا أَنْفُسَنا[5] تا
آخر آيه. و بعضى كلمات ديگر گفتهاند و بعضى گفتهاند توبه حضرت آدم به سه چيز
[مرتبه][6] قبول
يافت: حيا و گريه و دعا. امّا حيا، به مرتبهاى بر وى غالب بود كه بعضى گفتهاند
كه حضرت آدم 7 سيصد سال سر بالا نكرد و به آسمان ننگريست از خجلت و
شرمندگى گناه. و گريه وى به مرتبهاى بود كه در اخبار آمده كه، اگر جمع كنند گريه
تمام اهل دنيا را و نسبت دهند به گريه حضرت داوود 7 گريه وى بيشتر
باشد. و اگر گريه اهل عالم و گريه حضرت داوود 7 را نسبت دهند به گريه
حضرت نوح 7 گريه حضرت نوح 7 بيشتر باشد. و
[1] - بنا به نقل ياقوت جزيره بزرگى است در درياى
هركند، كه كوهى كه حضرت آدم بر آن فرود آمده رهون ناميده مىشده و در آن واقع بوده
است( معجم البلدان، ج 3، ص 215 و 216)؛ ياقوت در جاى ديگر سرانديب را واقع در
جزيره سيلان ذكر كرده است( همان، ص 298).