اقدامى كه پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و اله در برپايى حكومت و
بهدست گرفتن رياست دينى و دنيوى كرد، انگيزه نيرومندى شد در پرداختن مسلمين به
امر حكومت و سياست. در قرآن از مؤمنان خواسته شده از سرمشق والا، يا به اصطلاح
اسوه حسنه حضرت محمّد 7 پيروى كنند.[2]
از آنجا كه توفيق اصلى پيامبر در بنانهادن حكومتى بر مبناى تعاليم اسلام بود،
مسلمانان هم وظيفه دارند از سر مشق او در اين زمينه پيروى كنند.[3]
به همين خاطر مسئله جانشينى پيامبر نخستين موضوع مورد اختلاف پيروان دين محمّدى را
تشكيل مىدهد و به گفته شهرستانى به همه دورانهاى اسلام درباره هيچ قاعده دينى به
قدر امامت خونريزى نشده است.[4] و يا
آنچنان اين مسئله نزد برخى از فرق و مذاهب اسلامى پراهميت مىگردد كه امامت به
عنوان يك اصل اعتقادى دين رسميت مىيابد.
نگرشى كه نسبت به حكومت در بينش اسلامى وجود دارد مبيّن اعتقاد به
خاستگاه الهى حكومت است.[5] براساس اين
ديدگاه همچنانكه اراده خداوند در سراسر جهان حكومت دارد، در اختيار و اراده و
اجتماع انسانى هم كه جزء ناچيزى از جهان است همان بايد حاكم باشد و حكومت تنها
براى خداوند است.[6] ايجاد و
رشد و تربيت و هدايت همه موجودات به دست اوست و وى مىتواند در تمام شؤون مخلوقات
خويش تصرف كند و بر انسان است كه در مقابل اين خالق بىنياز و شريعت آسمانى و
دستورات عادلانه و حكيمانه وى، در تمام مراحل زندگى سر تسليم فرود آورد. چون احكام
خداوند توسط وحى و به وسيله پيامبرانش به سوى انسانها فرستاده شده، وجوب اطاعت از
پيامبران الهى و كتب آسمانى در اين زمينه به اين جهت است كه آنان ناقل احكام و
دستورات خداوند هستند و در واقع اراده خداوندى براى بشر به صورت قانون