اسم الکتاب : روضة الأنوار عباسى (در اخلاق و شيوه كشوردارى) المؤلف : محقق سبزوارى الجزء : 1 صفحة : 149
معاوية بن وهب گويد كه، «ما بيرون رفتيم به جانب مكّه، و با ما
پيرى بود متألّه متعبّد؛ تمام مىكرد نماز را در راه و با او پسر برادرى بود
مسلمان. پس، بيمار شد آن پير. گفتم به پسر برادر او: خ كاشكى، عرض كنى اين امر را-
يعنى دين حقّ، كه مذهب شيعه است- اميد آن هست كه خداى عز و جلّ خلاص گرداند او را
از آن مذهب باطل خ. همه گفتند: خ او را بگذاريد كه بميرد بر آن حالى كه هست خ. پسر
برادر او صبر نكرد تا آنكه گفت: خ يا عمّ! به درستى كه مردم مرتدّ شدند بعد از
رسول صلّى اللّه عليه و اله الّا گروهى اندك- يعنى، بيعت كردند با ابو بكر، الّا
گروهى اندك؛ بود از براى على بن ابى طالب طاعت لازم آنچه بود از جهت حضرت رسول
صلّى اللّه عليه و اله و بود بعد از حضرت رسول صلّى اللّه عليه و اله حقّ و طاعت
از براى آن حضرت خ.
پس، نفسى كشيد آن پيرو نعرهاى زد و گفت: خ من برآنم خ. و نفسش بيرون
آمد. پس، ما داخل مجلس حضرت صادق 7 شديم و علىّ بن السّرى اين ماجرا را
به حضرت 7 نقل نمود. [31 ب] حضرت فرمود كه، خ او مردى است از اهل بهشت
خ. ابن السّرى گفت: خ او هيچچيز از اين دين نمىدانست و اعتقاد به اين دين نداشت،
الّا در آن ساعت خ.
حضرت فرمود كه، خ از او چه مىخواهيد؟ و اللّه كه او داخل بهشت شد
خ.»
و از اينجا معلوم مىشود كه اگر كسى تمام عمر كافر باشد يا مشغول به
انواع معاصى و ذنوب باشد، و در نفس آخر اسلام آورد يا از همه گناهان توبه كند خداى
عز و جلّ او را مىآمرزد و بىحساب به بهشت مىبرد.
اسم الکتاب : روضة الأنوار عباسى (در اخلاق و شيوه كشوردارى) المؤلف : محقق سبزوارى الجزء : 1 صفحة : 149