اسم الکتاب : روح مجرد (يادنامه موحد عظيم و عارف كبير حاج سيد هاشم موسوى حداد) المؤلف : حسينى طهرانى، سید محمد حسين الجزء : 1 صفحة : 553
رفتم و چون مىبايد سه ربع دينار به او بدهم
گفتم: شما خيانت كرديد، فلان چيز اطو نسوخته است كه محتاج به تعويض باشد بلكه فلان
سيمش پاره شده است و اجرت تعمير آن ده فلس است. اطو را خودم باز كردم و به وى نشان
دادم نقطهاى را كه او لحيم كرده است. آن مرد از اينگونه اطّلاع من خجالت كشيد، و
من ده فلس دادم و اطو را آوردم. و اين عمل را دليل بر زيركى و فطانت خود مىدانست.
حضرت آقا هيچ نگفتند، و سپس به ما فرمودند: من اگر بجاى او بودم سه
ربع دينار را ميدادم و به روى او نمىآوردم.
نظير اين سَماحَت و مَجد اخلاقى از آخوند ملّا حسينقلى همدانى نقل
شده است. نوه ايشان [1] خودش در نجف اشرف براى حقير گفت: در يك سفر زيارتى كه
مرحوم آخوند با اصحابشان پياده به كربلا مشرّف مىشدند، در راه عربهاى بيابانى
ايشان را لخت مىكنند و هر چه دارند مىربايند.
سپس كه ايشان را مىشناسند، به حضورشان مىآيند و هر چه ربوده بودند
تقديم مىكنند و معذرت ميخواهند. مرحوم آخوند فقط كتابهاى وقفى را كه ربوده بودند
پس ميگيرد و بقيّه كتب و اموال را نمىگيرد و ميفرمايد: به مجرّد سرقت، من ايشان
را بِحِلّ كردم، چون راضى نشدم بواسطه من خداوند كسى را در آتش دوزخ بسوزاند.
روايات درباره اينگونه گذشتها از حضرت امام جعفر صادق 7 و
سائر أئمّه بسيار است، و البتّه ايشان نمونه و الگو و اسوه حسنه براى جميع امّت
ميباشند. [2]
______________________________
[1] مرحوم حجّة الإسلام حاج شيخ محمّد همدانى فرزند مرحوم حجّة
الإسلام حاج شيخ على رضوان الله عليهما
[2]. مجلسى رضوان الله عليه در جلد ثامن از «بحار الانوار» طبع
كمپانى، فى الفِتَن الواقعةِ بَعدَ الرّسول صلّى الله عليه و ءَالِهِ، در ص 141 در
باب العِلَّة الّتى مِن أجْلِها تَرَكَ أميرُالمؤمنينَ 7ُ فَدَكَ لمّا
وَلِىَ النّاسَ، سه روايت ذكر نموده است:
(ع) دقّاق با سند خود از أبو بصير از حضرت صادق 7 قالَ: