اسم الکتاب : روح مجرد (يادنامه موحد عظيم و عارف كبير حاج سيد هاشم موسوى حداد) المؤلف : حسينى طهرانى، سید محمد حسين الجزء : 1 صفحة : 551
مردى بيدار و آشنا به توحيد و داراى حالات
خوش و مكاشفات عاليه بود. او هم مردى وزين و ورزيده و پيرمرد و كار آزموده بود.
چون از سماوه براى زيارت به كربلا آمد و از قضايا مطّلع شد، گفت: شيطان عجب تردست
است و در فنّ و كار خود مهارت دارد. اينها همه دسائس اوست كه ميخواهد راه خدا را
بر روى مريدين ببندد. او هم در هدايت رفقا و كشف حقائق دريغ نكرد. و بعضى از رفقاى
ديگر هم كه داراى حالات خوب روحانى بودند و در مكاشفات إلهيّه سابقه داشتند، با
اين دو نفر مذاكرات مفصّل نمودند و آنان را اقناع كردند به خطا و اشتباهشان؛ و
فهميدند كه: راه غلط رفتهاند، و با اين سرعت و جوش و خروش سيّد را محكوم كردن
صحيح نبوده است. و از شواهد و قرائن بسيار به آنها اثبات كردند كه نفس أمّاره و
تسويلات شيطان بوده است كه در آنها اثر نموده و بدينصورت كشانده است. و لهذا هر دو
نفر با كمال اظهار و ابراز تأسّف توبه كردند، و خواستند خدمت آقا شرفياب شوند و
مثل سابق از محضرشان استفاده كنند.
آقا به يكى از آنها اجازه دادند و به ديگرى اجازه ندادند. آن ديگرى
كه مورد نفرت شديد ايشان قرار گرفته بود، تا آخر عمر از او به خوبى ياد نمىكردند.
و امّا آن يكى ديگر را پذيرفتند و در مجالس ايشان كم و بيش شركت ميكرد. امّا چه
فائده؟ درست مانند كاسه شكسته و بند زده بود كه صداى طنين و زنگ نميداد. و چون كم
و بيش نيز در نجف به سراغ حاج محمّد على ميرفت، وى او را به خانه خود راه نميداد،
و يك روز حاج محمّد على مىگفت: فلان كس خيلى به در منزل مىآيد و موجب آزار و زحمت
مىشود، و من يك بيل در منزل نهادهام تا اگر باز بيايد بر سرش بكوبم؛ وَ ما فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْرِي.
[1]
______________________________
[1] يعنى «من اين عمل را از نزد خودم بجا نياوردم.» اقتباس است از
آيه 82، از سوره 18: الكهف، كه چون حضرت خضر براى حضرت موسى علَى نبيّنا و آله و
علَيهما السّلام علّت سه كار خود را كه سوراخ كردن كشتى و كشتن طفل و ساختن ديوار
باشد در آيات قبل و در اين آيه شرح ميدهد، در پايان آن ميگويد: وَ ما فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْرِي.
اسم الکتاب : روح مجرد (يادنامه موحد عظيم و عارف كبير حاج سيد هاشم موسوى حداد) المؤلف : حسينى طهرانى، سید محمد حسين الجزء : 1 صفحة : 551