اسم الکتاب : روح مجرد (يادنامه موحد عظيم و عارف كبير حاج سيد هاشم موسوى حداد) المؤلف : حسينى طهرانى، سید محمد حسين الجزء : 1 صفحة : 39
چون اين پاسخ دلالت بر ارجحيّت طهران داشت،
در حاليكه يكسر موى بدنِ بنده هم راضى به بازگشت به طهران نبود؛ چون نجف را موطن
اصلى و دائمى گرفته و براى اقامه مادام العمر بساط خود را گسترده، و خانه ملكى هم
اخيراً ابتياع نمودهايم، و با چه خون دلها اينك قدرى آرام گرفته و با خيال جمع
ميخواهيم بمانيم؛ آنقدر اين احتمال رجحان طهران برايم ناگوار و سخت است كه از
كوفتن كوهها بر سرم سنگينتر است؛ و از طرفى طهران: وطن و زادگاه ما، جائى است كه
من از آنجا فرار كردهام، و تمام ما يملك را فروخته و أثاث البيت را حتّى طناب رخت
پهن كنى را جمع كرده و بسته و به آستان مولى الموالى روى آوردهام؛ و بطورى هستم
كه اگر خواب طهران را در شب ببينم ناراحت مىشوم، و چون از خواب مىپرم ميگويم:
الحَمد لِلّه خواب بود و بيدارى نبود؛ حقير فوراً تصميم به مراجعت به طهران گرفتم
و پس از ماه صفر، به آستان ملائك پاسبان نجف اشرف مشرّف شده و مدّت قريب سه ماه
طول كشيد تا منزل به فروش رفت، و به طهران مراجعت و باب مراوده و مكاتبه و
ملاقاتهاى متناوب تقريباً دو تا سه ماه يك مرتبه، و اطاعت تامّ و تمام از دستورات
آية الله انصارى برقرار بود. و الحقّ ايشان كه آيتى بزرگ از آيات الهيّه بود، از
هر گونه كمك و مساعدتى دريغ نمىفرمود بلكه با كمال خلوص به واردين راه ميداد و
پذيرائى مىنمود.
در پايان همان سال با برخى از دوستان سلوكى براى فريضه حجّ مشرّف، و
از راه عراق رفت و بازگشت مجموعاً دو ماه بطول انجاميد. و در كربلاى معلّى كراراً
و مراراً حضرت آقاى حدّاد را زيارت و از حالات و معنويّاتشان بهرمند مىشدم؛ و در
پايان، ايشان براى بدرقه به كاظمين مشرّف، و با هم به زيارت ائمّه عسكريَّين
عليهما السّلام به سامرّاء، و پس از آن در خدمت ايشان به كاظمين آمده و پس از
مراسم توديع به صوب ايران بازگشتيم.
اسم الکتاب : روح مجرد (يادنامه موحد عظيم و عارف كبير حاج سيد هاشم موسوى حداد) المؤلف : حسينى طهرانى، سید محمد حسين الجزء : 1 صفحة : 39