responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : روح مجرد (يادنامه موحد عظيم و عارف كبير حاج سيد هاشم موسوى حداد) المؤلف : حسينى طهرانى، سید محمد حسين    الجزء : 1  صفحة : 291

چنين بى نام و نشان مانده؛ و از هزار نفر زوّار يكى به زيارت آن بزرگوار نميرود؛ با آنكه كسى را كه امام 7 خادم خود را به طىّ الارض با كفن براى تجهيز او بفرستد، و مسجد معروف قم را به امر آنجناب بنا كند، و سالها وكيل در آن نواحى باشد، بيشتر و بهتر از اين بايد به او رفتار كرد و قبرش را مزار معتبرى قرار بايد داد كه از بركت صاحب قبر و به توسّط او به فيض‌هاى الهيّه برسند- انتهى كلام حاجى نورى. [1]

اداء نماز در مسجد جمكران قم، در معيّت حضرت حدّاد

بارى، در يكى از روزهاى توقّف جناب آقاى حاج سيّد هاشم حدّاد قَدّس اللهُ نفسَه، در معيّتشان براى أداءِ نماز در مسجد معروف جَمْكَران يكساعت به غروب مانده رفته و در همان محلّ مخصوص از مسجد، ايشان نماز تحيّت مسجد و نماز توسّل به حضرت صاحب الامر عجَّل الله تعالى فرجَه را طبق روايت حاجى نورى در «نجم ثاقب» و «هديّة الزّائرين» محدّث قمّى [2]

______________________________ [1] «هديّة الزّائرين» محدّث قمّى، طبع سنگى، ص 359 تا ص‌

[2] 263 ذكر مرحوم نورى نماز مسجد جمكران را در «نجم ثاقب» و ذكر سه نكته‌

در كتاب «نجم ثاقب» مرحوم نورى، طبع سنگى رحلى (سنه 1308 هجريّه قمريّه) باب هفتم: در ذكر آنان كه در غيبت كبرى به خدمت امام رسيده‌اند، در اوّلين حكايت (ص 5 تا ص 7) كه راجع به بناى مسجد جمكران است؛ و در كتاب «هديّة الزّائرين» ص 363؛ و در حاشيه «مفاتيح الجنان» كتاب «الباقيات الصّالحات» باب دوّم، ص 254 به بعد، در ضمن نمازهاى استغاثه، كيفيّت نماز مسجد جمكران را كه در يك فرسخى بلده طيّبه قم است، به فرموده امام زمان عَجّل اللهُ تعالى فرجَه الشّريف بدينگونه بيان ميكند كه:

در اين مسجد چهار ركعت نماز بگزارند: دو ركعت تحيّت مسجد، در هر ركعتى يكبار الحمد و هفت بار قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ، و تسبيح ركوع و سجود هفت بار بگويند؛ و دو ركعت نماز امام صاحب الزّمان 7 بگزارند بر اين نَسَق: چون فاتحه خواند به‌ إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ‌ رسد، صد بار بگويد، و بعد از آن فاتحه را تا آخر بخواند و در ركعت دوّم نيز به همين طريق بگزارد، و تسبيح در ركوع و سجود هفت بار بگويد، و چون نماز تمام كرده باشد تهليل بگويد و تسبيح فاطمة زهراء 3، و چون از تسبيح فارغ شود سر به سجده نهد و صد بار صلوات بر پيغمبر و آلش صلواتُ اللهِ علَيهم بفرستد. و اين نقل از لفظ مبارك امام 7 است كه:

فَمَنْ صَلّاهُمَا فَكَأنَّما صَلَّى فى الْبَيْتِ الْعَتيقِ‌

. يعنى «هر كه اين دو ركعت نماز را بگزارد، همچنين باشد كه دو ركعت نماز در كعبه گزارده باشد.»- انتهى. أقول: در اينجا ذكر سه نكته ضرورى است: اوّل آنكه: مرحوم حاجى نورى رحمةُ الله عليه در كتاب «نجم ثاقب» داستان احضار حسن مُثله جمكرانى را به محضر مقدّس حضرت صاحب الزّمان أرواحنا فداه از شيخ فاضل حسن بن محمّد بن حسن قمّى معاصر صدوق در «تاريخ قم» نقل كرده، از كتاب «مونِس الحزين فى معرفة الحقّ و اليقين» از مصنّفات شيخ أبى جعفر محمّد بن بابويه قمّى، و شرح قضيّه را مفصّلًا بيان كرده است. و نه در سند و نه در متن اشكالى كه مخالف اصول باشد به نظر نمى‌آيد. دوّم آنكه: داستان تشرّف او طبق متن كتاب در شب سه شنبه هفدهم ماه مبارك رمضان سنه ثلاث و تسعين و مأتين (293) بوده است، و چون حضرت بقيّة الله در سنه 255 متولّد شده‌اند، بنابراين در آن وقت 38 ساله بوده‌اند؛ و چون ميدانيم كه غيبت كبرى در سنه 329 واقع شد، لهذا بايد تشرّف حسن مثله را از زمره مشرّف شدگان به حضورش در غيبت صغرى دانست، نه در غيبت كبرى. سوّم آنكه: مرحوم نورى (قدّه) در ذيل قصّه فرموده است: مؤلّف گويد: در نسخه فارسى «تاريخ قم» و در نسخه عربى آن كه عالم جليل آقا محمّد على كرمانشاهى مختصر اين قصّه را از آن نقل كرده، در حواشى «رجال مير مصطفى» در باب حَسَن، تاريخ قصّه را در ثلاث و تسعين يعنى نود و سه بعد از دويست نقل كرده، و ظاهراً بر ناسخ مشتبه شده و اصل سبعين بوده كه به معنى هفتاد است زيرا كه وفات شيخ صدوق پيش از نود است. أقول: درست است كه وفات صدوق پيش از نود است امّا پيش از نودِ قرن چهارم، نه قرن سوّم. مرحوم صدوق در سنه 381 هجريّه قمريّه فوت ميكند، و اين از مسلّميّات تاريخ است؛ نه در سنه 281 كه يك قرن جلوتر است. بنابراين نقل او قضيّه حسن مثله جمكرانى را دهها سال پس از وقوع قصّه بوده است نه قبل از آن تا نياز به تصحيح تسعين به سبعين گردد. از اين گذشته در متن حكايت آمده است كه حسن مثله ميگويد: جوانى كه بر روى تخت نشسته بود (امام زمان) سى ساله مى‌نمود، و اين سنّ با سنّ حقيقى حضرت در آن وقت كه سى و هشت ساله بودند ملايمت دارد؛ به خلاف آنكه اگر تاريخ را سبعين بگيريم يعنى 273، در آنصورت سنّ شريفشان 18 ساله مى‌شود و با مرد سى ساله مشابهت ندارد.

اسم الکتاب : روح مجرد (يادنامه موحد عظيم و عارف كبير حاج سيد هاشم موسوى حداد) المؤلف : حسينى طهرانى، سید محمد حسين    الجزء : 1  صفحة : 291
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست