1- تو خلعت وصال را بر من پوشانيدى كه پوشش آن
پاك است؛ فلهذا تو حقّاً و حقيقةً سيّد و سالار همه عالميان هستى و سيّد و سالار
من مىباشى.
2- در دل من انديشهها و افكار متشتّت و گوناگون بود؛ امّا وقتى كه
چشمم به رويت افتاد، تمام آن آراء و افكار در تو خلاصه و جمع شد.
3- آن كس كه لقمه در گلويش گير كند، با نوشيدن آب خود را علاج
مىنمايد؛ امّا آن كس كه آب گلوگيرش شده است، خود را با چه چيز معالجه نمايد؟!
4- دلم از تقصير لغزشها و خطاهائى كه انجام دادهام غصّه دار است. و
______________________________
[1] در «ريحانة الادب» ج 2، ص 62 بيت دوّم و ششم و هفتم از اين
ابيات را از منصور حلّاج آورده است؛ و تمام آنرا در «مكاتيب» گرامى اصفهانى ضمن
نقل داستان مفصّل كنيزك عاشق خدا به نام تحفه و ملاقات سرىّ سقطى با او در
بيمارستان، به طرز جالب و انشاء دلنشين آورده است.
علّامه حاج شيخ آقا بزرگ طهرانى در كتاب «الذّريعة» ج 22، ص 140 به
شماره 6420 «مكاتيب» گرامى اصفهانى را ذكر كردهاند. و در ج 9، ص 929 به شماره
6117 ديوان او را ذكر نمودهاند و اضافه كردهاند كه اسم او أبو القاسم خان بوده
است و به دهلى مسافرت كرد و در آنجا وفات يافت. او در لسان عامّه معروف به «آقا
بابا» مىباشد.
اسم الکتاب : روح مجرد (يادنامه موحد عظيم و عارف كبير حاج سيد هاشم موسوى حداد) المؤلف : حسينى طهرانى، سید محمد حسين الجزء : 1 صفحة : 219