اسم الکتاب : روح مجرد (يادنامه موحد عظيم و عارف كبير حاج سيد هاشم موسوى حداد) المؤلف : حسينى طهرانى، سید محمد حسين الجزء : 1 صفحة : 165
شدهام؟! از طرفى من منم، پس كو كدوى گردنم؟
و از طرفى كدو علامت لا ينفكّ من بود، پس حتماً اين مرد خوابِ كدو به گردن بسته،
خود من هستم. و با خود اين زمزمه را در زير زبان داشت
: اگر تو منى پس من كِيَم؟! اگر من منم پس كو كدوى گردنم؟!
بارى، بايد ملاحظه نمود كه آن تفسير و سپس اين مثال لطيف را كه آقا
حاج سيّد هاشم قَدّس الله تربتَه الشّريفه بيان فرمودند، در نهايت وضوح و رساندن
اين معنى شگفت است كه چقدر روشن، حقيقت تجرّد را بيان فرمودهاند.
انسان عادى و عامى كه در راه سلوك و عرفان خداوندى نيست، پيوسته خود
را با اين آثار و لوازم طبيعى و مادّى و نفسى همچون نسبت با پدر و مادر و محيط و
زمان و مكان و علوم محدوده و قدرت محدوده و حيات محدوده و سائر صفات و أعمال و
آثارى را كه از خودش ميداند و به خودش نسبت ميدهد، خود را جدا و منفصل از عالم
حقيقت نموده، و خداوند قادر قاهر حىّ قيّوم و عليم و سميع و بصير را يك خداى
تخيّلى و پندارى، و در گوشه و زاويه زندگى، و در پس موارد استثنائى همچون زلزله و
سيل و مرگ و أمثال آن، و يا بر فراز آسمان موجود محدود و مقيّدى تصوّر ميكند.
در حاليكه واقع غير از اين است. خداوند اصل و اصيل است؛ و بقيّه
موجودات با جميع آثار و لوازمشان فَرع و بالتّبَع. خداوند أصل الوجود، و كمال
الوجود، و حقيقة الحيوة و العلم و القدرة است، و جميع ما سواى او امور اعتباريّه و
ماهيّات امكانيّه، كه حيات و علم و قدرتشان مجازى و تَبَعى و ظِلّى است. او قائم
به ذات خود است و همه موجودات قائم به او.
و اين امر و اين ديده و نظريّه خودنگرى و استقلال بينى در طبيعت بشر
هست؛ مگر آنكه به قدم راستين، پاى در جادّه توحيد نهد و با تربيت استاد الهى
اسم الکتاب : روح مجرد (يادنامه موحد عظيم و عارف كبير حاج سيد هاشم موسوى حداد) المؤلف : حسينى طهرانى، سید محمد حسين الجزء : 1 صفحة : 165