راستى اينگونه ايمانها در ميان اينگونه بشرها از عجايب است، انسانى
كه مقام دوم مادى و رياستى مملكتى است، زنى كه به انواع زيور و آرايش دنيا آراسته
است، فردى كه همهگونه وسائل عيش و نوش مادى برايش فراهم است؛ پس از درك حقيقت و
يافتن محبوب واقعى، او را بر هر چيزى ترجيح دهد و به آن چه وابسته و تعلق قلبى
دارد در راه او از آن بگذرد و انواع رنجها و مشقتها را تحمل كرده و حتى جان
شيرين خود را در شيرينترين دوران زندگى يعنى جوانى نثار محبوب خود كند.
[1] -داستان حضرت« آسيه» كه افتخار كنيزى حضرت صديقه
كبرى فاطمه زهرا 3 را در قيامت دارد، اين گونه نيز نقل شده است:
زنى در دربار فرعون به عنوان
آرايشگر دختر فرعون خدمت مىكرد. روزى هنگام آرايش دختر فرعون شانه از دستش رها شد
و روى زمين افتاد. او هنگامى كه خواست شانه را بردارد نام خدا را بر زبان جارى
كرد. دختر فرعون پرسيد: مگر خدايى جز پدرم است؟ زن آرايشگر گفت: آرى، خداى من مالك
تمام جهان و خالق آن است؛ حتى پدر تو. دختر فرعون ماجرا را براى پدرش بازگو كرد به
دنبال اين خبر، فرعون دستور داد تا زن آرايشگر را گرفتند و او را با ميخ به زمين
دوخته و زير ضربات تازيانه گرفتند. هر چه فرعون مىگفت: بگو من خداى توام، زن
آرايشگر مقاومت مىكرد.
فرعون دستور داد: تا دو فرزند اين
زن موحد عاشق را در كورهاى از آتش بياندازند ولى او هم چنان بر عقيده خود استوار
و پا برجا بود. در اين هنگام« آسيه» همسر فرعون جلو آمد و او را به باد توبيخ
گرفت.
فرعون گفت: آخر اين زن خدايى مرا
قبول ندارد، آسيه گفت: خوب من نيز قبول ندارم. تو خدا نيستى و مخلوق خدايى. در
اينجا بود كه فرعون دستور داد: آسيه را نيز با ميخ به زمين دوختند و سرانجام با
شكنجه فراوانى به شهادت رساندند.
اسم الکتاب : عرفان اسلامى تفسير مصباح الشريعه و مفتاح الحقيقه المؤلف : انصاريان، حسين الجزء : 1 صفحة : 375