اسم الکتاب : عرفان اسلامى تفسير مصباح الشريعه و مفتاح الحقيقه المؤلف : انصاريان، حسين الجزء : 1 صفحة : 248
ندهم؟ من تو را و غلامت، منصور بن عمار و
مردم را بخشيدم[1].
نباش كفن دزد
«معمر» از «زهير» روايت كند:
روزى يكى از اصحاب رسول خدا 6 در حالى كه مىگريست
به محضر آن جناب آمد، شدت گريه او به حدى بود كه رسول اكرم 6 از
او سؤال كرد چرا گريه مىكنى؟ عرض كرد: جوانى بر در ايستاده و چنان گريه مىكند كه
مرا نيز به گريه درآورده است. فرمود: او را به نزد من آوريد. رسول خدا 6 به او فرمود: چرا گريه مىكنى؟ گفت: از گناه خود و خشم الهى مىترسم،
فرمود: موحدى يا مشرك؟
عرض كرد: موحد، فرمود: گريه مكن كه خداوند تو را مىآمرزد، اگر چه
گناهانت همانند هفت آسمان و هفت زمين باشد؟!
عرض كرد: گناهم از آن عظيمتر است. رسول اكرم 6
فرمود: گناه عظيم را خداى كريم بيامرزد، سپس فرمود: مگر گناهت چيست؟ عرض كرد: از
آن شرمندهام؛ زيرا از عرش عظيمتر و از كرسى سنگينتر است؟! فرمود: گناه تو
بزرگتر است يا خدا؟ عرضه داشت: خدا، فرمود: اى جوان! خداى عظيم گناه بزرگ را
مىآمرزد، اين چه گناهى است كه تو را به نوميدى كشانده است؟ گفت: نباش بودم و هفت
سال گور مردگان را مىشكافتم و كفن آنان را مىربودم، روزى دخترى از انصار مرد، من
گورش را شكافته و كفنش را باز كردم سپس شهوت به من غلبه كرد و بر آن گناه بزرگ
واداشت، پس از انجام گناه گويى ندايى شنيدم كه مىگفت: اى