تعجب كردن آدم (ع) از ضلالت ابليس و عُجْب آوردن
روزى آدم بر بليسى كو شقى است
از حقارت وز زيافت بنگريست
خويش بينى كرد و آمد خود گزين
خنده زد بر كار ابليس لعين
بانگ بر زد غيرت حق كاى صفى
تو نمىدانى ز اسرار خفى
پوستين را باژگونه گر كند
كوه را از بيخ و از بُن بر كند
پرده صد آدم آن دم بر دَرَد
صد بليس نو مسلمان آورد
ب 3897- 3893 ضلالت: گمراهى.
بليس: مخفف ابليس، شيطان.
شقى: بد بخت.
حقارت: خردى.
از حقارت به كسى نگريستن: او را ناچيز شمردن.
زيافت: زيافة: ناسرگى، ناخالص بودن.
از زيافت نگريستن به كسى: او را ناسره و ناخالص به حساب آوردن.
خود گزين: خود پسند.
صفى: گزيده، خالص.
خفى: پوشيده.
پوستين باژگونه كردن: رفتار را تغيير دادن (رك: ذيل بيت 3291).