اسم الکتاب : رسالههاى خطى فقهى المؤلف : گروه محققان الجزء : 1 صفحة : 255
حيات معقول نيست؛ چه استصحاب بقاى موضوع برحال خود معتبر است، چنانچه در
مقام خود مقرّر و مبيّن شده است.
پس حال موت را
به حال حيات مقايسه كردن، بىبصيرتى است، و از اين جهت موت مجتهد موت وجوب اتباع
ظن او است.
و اين، نكته
لطيف و دقيق، و از نظر غير مستمهر[1]،
مستور و محجوب است.
[وجوب تقليد
اعلم]
[29] و چون مجتهد
در عصرى متعدد باشد، واجب است بر مقلد كه تابع اعلم و مقلد او بوده باشد و اگر در
علم متساوى بوده باشند، تقليد أورع لازم است و اگر در ورع نيز متساوى بوده باشند،
مقلدين در تقليد هركدام از ايشان كه اختيار كنند مختارند و حق آن است كه همچنانكه
به مقتضاى عنايت و رحمت و لطف و حكمت، واجب است كه الله تعالى، عصر را از مجتهد
خالى نگذارد.
همچنين واجب
است كه به عنايت الهى مجتهدى- كه اعلم يا اورع مجتهدين عصر بوده باشد- مفقود
مقلدين نباشد و حيّز[2]
تحقيق اين مسأله علم اصول است.
[راه ثبوت
اجتهاد مجتهد]
[30] و ثبوت اجتهاد
مجتهدين- كه مناط وجوب تقليد اوست- به يكى از سه امر حاصل است:
اوّل: آنكه مدعى
اجتهاد، مشهور العلم و مشهور الفتوى و در مسائل و فتاوا مرجع و متّبع بوده باشد.
دوم: آنكه مقلد از
اهل تمييز و به شرائط اجتهاد عارف بوده باشد و به ممارسات و
[1]. در« ب»:« متمهر»، و غير مستمهر: كسى كه مهارت و
تجربه كافى ندارد.