اسم الکتاب : رسالههاى خطى فقهى المؤلف : گروه محققان الجزء : 1 صفحة : 110
و در پايان عدد قابل قسمت بر «60» و «8» را كه «120» است بدست مىآوريم؛
زيرا اين دو عدد در (4) متشارك هستند؛ درنتيجه «120» كوچكترين عددى است كه بر تمام
اعداد ياد شده قابل قسمت است. [زيرا قانون متوافقين اين بود كه براى بهدست آوردن
مخرج مشترك وفق يكى از دو عدد را در ديگرى ضرب كنيم و چون وفق اين دو عدد، (4)
است، حاصل ضرب يك چهارم يكى از دو عدد «60» و «8» در ديگرى، عدد «120» خواهد بود].
فصل:
[پيرامون اقسام عدد]
كسر بر دو قسم
است: مفرد، و مركّب.
مفرد: مانند (6)، و
جزيى از «15» [/ 15].
ومركّب بر دو
قسم است: مضاف، و معطوف.
مضاف: مانند نصفِ
(6)، يا جزيى از «15» از جزيى از «3» [/ يك پانزدهم از يك سوم][1].
[1]. درعبارت متن رساله چنين آمده است:« أو جزء من خمسة
عشر هي جزء من ثلاثة» وشايد در اصل به جاى« هي»،« مِن» بوده؛ به اين صورت:« أو جزء
من خمسة عشر من جزءِ من ثلاثة»؛ يعنى( 15) از( 3) كه در رياضى به اين صورت نوشته
مىشود:.
قرينه
آن اين است كه در رساله خلاصة الحساب شيخ بهايى نيز براى عدد مضاف چنين مثال زده:«
كنصفِ السدس، و جزءٍ من أحد عشر من جزءٍ من ثلاثة عشر» كه به معناى يك يازدهم از
يك سيزدهم است؛ به اين صورت:
و
درهمان رساله براى عدد معطوف همان مثال را زده با اين تفاوت كه به جاى« من»،« و»
به كار رفته است؛ آنجا كه گفته:« جزء من أحد عشر و جزء من ثلاثة عشر»؛ كه چنين
معنا مىشود: يك يازدهم و يك سيزدهم؛ و در رياضى چنين نوشته مىشود: 11 و 13. به
عبارت شيخ بهايى درباره طرز نوشتن كسور توجه كنيد:
«
و إذا رسّمت الكسرَ فإن كان معه صحيح فارسِمه فوقه و الكسر تحته فوق المخرج. و
إلاّ فَضَعْ مكانه صفراً. و في المعطوف يرسمون الواو. و في الأصمّ المضاف« مِن»؛
فالواحد و الثلثان هكذا:. و نصف خمسة أسداس هكذا:. و الخمسان و ثلاثة أرباع هكذا:
5 و 4. و جزء من أحد عشر من جزء من ثلاثة عشر هكذا 11 من 13.
توضيح
مطلب: طرز نوشتن و ترسيم كسر از اين قرار است: اگر همراه كسر عدد صحيح وجود داشته
باشد بايد عدد صحيح را بالاى كسر نوشت. سپس صورت كسر را بالاى خط كسرى زير اين عدد
صحيح رسم نمود، و مخرج را زير خط نوشت؛ به اين صورت: و چنين مىخوانند: يك عدد
صحيح و دو سوم.
نكته:
آنچه شيخ فرموده رسم الخط قديم است و امروزه عدد صحيح را كنار خط كسرى از جانب چپ
مىنويسند به اين صورت: 3 1.
واگر
با كسر عدد صحيح نباشد بالاى كسر صفرى قرار مىدهند. و در صورتى كه دو كسر به هم
عطف شده باشند بين آن دو« و» مىآورند مانند: 5 و 4.
و
اگر كسر اصم و مضاف[ منسوب] به كسر ديگر باشد بين آن دو كلمه« من» جارّه
مىآورند؛ مانند: 11 از 13[ يا].
و
اگر مُنطق و مضاف باشد[ كسر مُنطق عبارت است از كسور نه گانه] بدون« من» جارّه
نوشته مىشود به اين صورت: نصفِ سُدس[ يك دوم يك ششم]، يا يك دوم پنج ششم:
.
و اساساً كسر يا مُنطق است[ كسور نه گانه مشهور] يااصمّ[ كه تعبير از آن مگر با
جزء ممكن نيست؛ يعنى در عربى براى تا اسم مخصوصى قرار دادهاند(/ نصف تاعشر) ولى
يك يازدهم به بعد اسم مخصوصى ندارد و راهى جز تعبير به« جزء» وجود ندارد]. در هر
يك از دو صورت يا مفرد است يا مكرّر يا مضاف يا معطوف؛ كه جمعاً هشت قسم است و
مثالهاى آن از اين قرار است:
اسم الکتاب : رسالههاى خطى فقهى المؤلف : گروه محققان الجزء : 1 صفحة : 110