اسم الکتاب : ترجمه مصباح الانس ابن فناري (شرح مفتاح الغيب صدرالدين قونوى) المؤلف : خواجوي، محمد الجزء : 1 صفحة : 710
واسطه بسيار عقب ماندن طبيعى است به سبب
تراكم؛ و يا ارادى است به سبب تفصيل، و اين در عرش كمترين چيزى است كه در اجسام
قابل تصور مىباشد؛ چون آن لطيفتر و بسيطتر آنها است، پس به واسطه ظهور راز سرعت
در آن- با بزرگى فلك و احاطه آن (عرش)- به گونهاى كه هيچ نسبتى بين آن و بين سرعت
قمر نباشد- همچنان كه هيچ نسبتى بين مسافت سير آن دو نيست- اهل بهشت- آن بهشتى كه
عرش سقف آن است- سرعت تكيّف و تغيّر و كون را به گونهاى كه هيچ نسبتى بين آن
(عرش) و آنها از جهت كميّت و كيفيت و حصول و وصول نيست؛ مىپذيرند.
167/ 5 سپس گوييم: از اينجا است كه انسان به شهود ذات و نفس خودش در
بيرون عالم اجسام؛ و به معرفت آن ترقى مىكند، مانند معرفت خيال مقيدش و مثال
مطلق؛ البته براى آنكس كه شايستگى آن را دارد، يعنى به واسطه تصفيه خيالش از
آلودگىها- به توفيق الهى- و شناخت عقل و روح و سرّ و حقيقتش و غير اين امور، و در
حال تطور و دگرگونى و نقل و انتقال در عوالم و احوال و نشآت؛ آنچه از آنها كه تغيير
و دگرگونى مىپذيرد- يعنى نسبتها و صورتهاى آنها را- و آنچه كه تغيير و دگرگونى
نمىپذيرد- يعنى ذات و حقيقت آنها را- مىداند. اين را نيك بفهم، و سپاس مر خداوند
عالميان را.
سئوال پنجم كى انسان را پديد آورد؟
آيا او را وجود حق واجب پديد آورد و يا حقيقت جامع و يا محبت و
اقتضاى او؟ 168/ 5 جوابش اينكه: او را وجود حق واجب الوجود سبحان پديد آورد؛
يعنى باطن او به ظاهرش تجلى كرده، يعنى نسبت جمع و حضور بين نسبت بطون و ظهور حاصل
شد تا هر يكى براى ديگرى حاضر باشد؛ در حالى كه باطن از ظاهر غافل و بىخبر نيست؛
حتى شخص خفته در خفتنش و آدم مست در مستيش؛ از اينروى به كوچكترين چيزى كه با او
برخورد كند آگاهش مىدارد، ولى گاهى ظاهر از باطن- با اينكه حضور دارد- غافل
مىشود و اين به واسطه سرگرم بودن به غير خودش است.
169/ 5 اگر گويى: به چه وجهى تجلى كرد؛ در حالى كه تجلى داراى وجوهى
چند مىباشد؟
اسم الکتاب : ترجمه مصباح الانس ابن فناري (شرح مفتاح الغيب صدرالدين قونوى) المؤلف : خواجوي، محمد الجزء : 1 صفحة : 710