اسم الکتاب : ترجمه مصباح الانس ابن فناري (شرح مفتاح الغيب صدرالدين قونوى) المؤلف : خواجوي، محمد الجزء : 1 صفحة : 497
است كه گفته مىشود: اشراق براى نور ذاتى
است و حصول آن بر هر قابلى به حسب قابليتش دائمى و هميشگى است، و كار عالم وجود به
اين امر انتظام و آراستگى مىيابد كه براى هر علّتى نورى- نسبت به معلول- محبت و
قهر باشد و براى هر معلول نسبت به علت، محبت و خوارى باشد.
639/ 4 و خلاصه آن اينكه: از جانب خداوند سبحان هرچه هست فقط ظهور
است، و اختلاف ظهور از جهت پيش بودن و پس بودن و برترى و پستى و نزديكى و دورى؛ به
حسب مراتب قوابل است.
640/ 4 بنابراين كائن (پديد آورنده) نخستين بايد عقل باشد، چون در آن
هيچ پستى جز جهت ظلمت امكانيش كه مشترك بين تمام موجودات است نمىباشد؛ برعكس
آنچه كه پس از آن است به حسب دو برابر شدن جهت امكانش از حيث نيازمند بودن تمام
استعدادش به واسطه، و همينطور جهات فقر و نياز به حسب چند برابر شدن وسايط چندين
برابر مىشود، لذا گفتهاند: چون نسبت نور نزديكتر به نور الانوار مشتمل بر اين
است كه او (نور نزديكتر) عاشق او است و او قاهر و غالب بر او- به طورى كه از ادراك
ذات وى و احاطه به او عاجز و ناتوان است- در تمام موجودات سارى و جارى گشت، لذا
عزت؛ لازم قهر و غلبه عالى و خوارى؛ لازم محبت و عشق پائينى گرديد، يعنى از حيث
انتساب هر يك به ديگرى كه بر هر زوجى واقع است، چنانكه خداوند مىفرمايد: وَ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ خَلَقْنا زَوْجَيْنِ، يعنى: هر چيزى را دو صنف آفريديم (49- ذاريات)
641/ 4 از اينروى جواهر تقسيم به انوار و اجسام شد، و آن فلكى و
عنصرى است، و فلكى تقسيم به سعد و نحس (خجسته و شوم) و عرش و كرسى و ماه و خورشيد
شد، و عنصرى تقسيم به اقسامى چند شد كه منتهى به نر و ماده گشت، و انوار به عالى
قاهر و سافل مقهور تقسيم مىشود، زيرا انوار تقسيم به انوار قاهره كه هيچ علاقه و
وابستگى نه به برازخ و نه به انطباع و نقشپذيرى و نه به تصرف ندارند، و به مدبر
برازخ- اگرچه منطبع و نقش در آنها نيستند- مىگردد، و آنها نفوس ناطقه، با هيئت
و شكلهاى نورىشان هستند كه از هر صاحب صنمى در سايه و ظل برزخيش به اعتبار جهت
نوريّت حاصل مىشود؛ و برزخ و
اسم الکتاب : ترجمه مصباح الانس ابن فناري (شرح مفتاح الغيب صدرالدين قونوى) المؤلف : خواجوي، محمد الجزء : 1 صفحة : 497