اسم الکتاب : ترجمه مصباح الانس ابن فناري (شرح مفتاح الغيب صدرالدين قونوى) المؤلف : خواجوي، محمد الجزء : 1 صفحة : 354
عكسش درست نيست؛ چنانكه اهل نظر مىپندارند؛
يعنى پندارند كه جزء بودن ذاتى است نه از عوارض مشخص، لذا خود را در تناقص
انداختند.
126/ 4 دوم اينكه: هويت موجود از حقايق اجتماع يافته چيزى است كه به
جزئى هويت مىبخشد- نه برعكس- همچنان كه مىپندارند، و تحقيق اينكه اين اجتماع
يافته موجوديت مىبخشد، يعنى انتساب وجود حقيقى- كه هويتش عين خودش است- به او
(تعالى) و به انتساب يافتن به او انتساب هويت حاصل مىشود، بنابراين هويت هر چيزى
در واقع شعاع و پرتو هويت او است.
127/ 4 سوم اينكه: كلى حمل بر جزئى مىشود، زيرا طبيعت محمول- از آن
روى كه محمول است- اعم و فراگير است- نه برعكس- پس كلى عين جزئى مىباشد- نه
برعكس- و به اين؛ فرق بين اينكه گفته شود: إِنَّ اللَّهَ
هُوَ الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمَ، يعنى: خدا همان عيسى مريم
است (17- مائده) و بين اينكه گفته شود: المسيح هو الله، يعنى: مسيح خدا است-
همچنان كه در فصوص گفته- دانسته مىشود، براى اينكه معنى اول حصر و محدود كردن
الوهيت بود در مسيح و آن كفر بود، و معنى دوم حصر و محدود كردن مسيحيت بود در قدرت
الوهيت و وجود او.
128/ 4 اگر گويى: چون مرتبه ذات عبارت از مرتبهاى است كه جامع حقايق
علمى مىباشد- و حقايق هم دانستىاند- چگونه ذات جاهل (به حقايق) مىباشد؟
129/ 4 گوييم: معنى جهل ذات وجوهى چند دارد:
130/ 4 نخست جهلى است كه از مظاهر و مراتب معيّن كلى و يا جزئى مجرد
و رها است، و آن- در آن مقام- عين هويت غيبى اطلاقى كمالى است و ثابت شد كه مطلقا
قابل اشاره نيست، و هر معلوم قابل اشاره عقلى عقلا متعين است- تعيّنى كه حال عاقل
آن را اقتضا مىكند- و بلكه هر يكى در وحدت حقيقى خود اينگونه است، چون تعين
عبارت از تعدد آن است نه تميّز آن.
131/ 4 دوم عدم علم است به تمام آنچه كه بر آن درنورديده شده است؛
يعنى از امور پنهان در غيب كنه و حقيقت آن (هويت غيبى) كه امكان تعيّن و تطوّر و
دگرگونى آن دفعتا و به
اسم الکتاب : ترجمه مصباح الانس ابن فناري (شرح مفتاح الغيب صدرالدين قونوى) المؤلف : خواجوي، محمد الجزء : 1 صفحة : 354